یافتن پست: #خوشبخت

aliaga
aliaga
غمگین نباشید...
چرا که خوشبختی می‌تواند
از درونِ تلخ‌ترین
روزهای زندگی شما زاده شود... باورکنید در تقدیر هر انسانی معجزه‌ای
از طرف خدا تعیین شده است
که قطعاً در زندگی،
در زمان مناسب
نمایان خواهد شد....! یک شخص خاص... یک اتفاق خاص... یا یک موهبت خاص... منتظر اعجاز خدا در زندگی تان باشید
بدون ذره ای تردید..

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اگر فکر می کنی

خوشبختی دور از دسترس است،

بدان:بزرگترین خوشبختیِ مخلوق بودن “انسان بودن” است

و شانس آن را خداوند در

میان مخلوقاتش؛ به تو داده است!

رها
رها
از یه سنی ببعد آدم میفهمه ک اخبار و اطلاعات "تلخ و بد" همه جا هست،، برای بهتر شدن حالمون باید دنبال اخبار"حال خوب کن" بگردیم...هر جلسه تراپی با کارشناس 300هزار تومن و کارشناس ارشد 500هزار تومن هست... ب روح روان خودمون و دیگران احترام بزاریم و از روح روان خودمون و دیگران مراقبت کنیم، برای پیشرفت یک جامعه، داشتن سلامتی روان، مهم ترین اصل هست❤️🌱

خانوم اِچ
خانوم اِچ
تا پولدار نشدید زن نگیریییید
تا پولدار نشدید زن نگیریدددددد
تا پولدار نشدید زنننننن نگیریددددددددد
زنا هر چقدر هم بساز باشن و به روی خودشون نیارن از بی پولی زجر میکشنن ازاین که نمیتونن مث بقیه باشن زجر میکشن
اینارو شاید هیچ وقت زن هاتون بهتون نگن ولی من بهتون میگم

خانوم اِچ
خانوم اِچ
منو میبینید به من میگن سیا بخت
به من نخندید ادمای خوشبخت{-118-}{-100-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

یکی از افراد معروف آمریکا برای نخستین بار به یک رستوران سلف سرویس دعوت شد. پس از حضور در رستوران، مرتب منتظر بود که شخصی برای گرفتن سفارش از او بر سر میز حاضر شود، اما هر ساعت منتظر ماند هیچ کس به سراغ او نیامد. زمان گذشت و مشاهده می کرد که تمام افرادی که پس از او وارد رستوران شده‌اند، همگی مشغول صرف غذای خود هستند.

این موضوع به شدت او را عصبانی کرد و مدام با خود در حال جنگ بود که چرا در این رستوران هیچ کس برای او احترام قائل نیست و به او توجه نمی کند. در ذهنش مدام با این افکار درگیر بود تا اینکه پس از گذشت مدت زمانی، مرد دیگری بر سر میز کناری او نشست و مشغول صرف غذای خود شد.

شخص معروف با دیدن این صحنه دچار عصبانیت دوچندان شد. نزدیک میز آن فرد رفت و از او پرسید: آقای محترم شما همین پنج دقیقه پیش وارد رستوران شده‌اید و هم اکنون بشقابی پر از غذاهای رنگارنگ در مقابل شماست. اما من مدت زمان زیادی است که بر سر این میز نشستم و هیچ کس برای تحویل سفارش من نیامده. علت چیست؟

مرد مقابل اینگونه پاسخ داد که: اینجا رستوران سلف سرویس است و شما می‌توانید به انتهای سالن مراجعه کن

aliaga
aliaga


. :گل.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خوشبختی یعنی

السعادة تعني
صوت بلا هواء
الاسم "أنت".
تدفق على اللسان


یاس
یاس
خدایا
هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختیم را نگیر
هنگامی که توانایی ام دادی عقلم را نگیر
هنگامی که مقامم دادی تواضعم را نگیر
آنگاه که تواضعم ،دادی، عزتم را نگیر
وقتی قدرتم دادی، عفوم را نگیر
هنگامی که تندرستی ام دادی، ایمانم را نگیر
آنگاه که فراموشت کردم فراموشم نکن :دعا
شبتون بخیر :خواب

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد.

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مرداب زندگی همه را غرق می‌کند
ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر

فاضل نظرى

هلیا
هلیا
🍀
فردا خوشبخت خواهم شد

غافل از این که خوشبختی فردا نمی‌شناسد

دیروز هم نمی‌شناسد
خوشبختی نه برای گذشته حافظه ای دارد

و نه امیدی برای فردا

🍀

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خوشبختی

السعادة هي المعنى والهدف الأساسي للحياة وسبب سعادة الإنسان طالما حصل على نتيجة الحب من هذا الكون

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد.
اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند.

گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند، اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند.

صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.

گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند.

🔸چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم.

aliaga
aliaga
همسایمون ۱۵ سالشه رفته خواستگاری ی دختر ۱۳ ساله ک اونم یکم از ما پایین تره

و ندادن بهش

اومده تو کوچه دعوا راه انداخته ک میگه بدبخت میخاستم خوشبختت کنم از کوچه جمت کنم

بابای دختر خانم اومده بیرون و آق پسرو آروم کنه با چاقو زده ی ور پدر دخترخانم ب فنا رفته


حالا اینجاش جالبه ک نتنها آق پسر بیکاره باباشم بیکاره و خونه ندارن و رفتن زیر بلیط پدر خانم




حالا این آقا چطوری میخاس خوشبختش کنه آیآ؟؟؟؟


ی عده برداشتشون از شروع زندگی مشترک چیه واقعا؟؟؟

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو