#طبق_پست #فاطمه
یاد استاد ریاضیمون افتادم
به ریاضی اصن توجه نمیکردم
کلاسایی که حضوری نمیزد رو نمیرفتم
وقتایی که میرفتم کتاب میخوندم کاری به درس دادنش نداشتم
جزوه نمینوشتم
میخوابیدم
کلا پرت بودم سر کلاس این بشر فقط یبار رفتم پای تخته
یبار که سرم رو میز بود صدام زد بم گفت داشتم چی میگفتم؟
منم فقط نگاش کردم مقنعمم کج😂😂همه هم خندیدن
بم گفت میخوای سر کلاس من بخوابی اصن نیا همونجا خودمو افتاده فرض کردم
دوتا همکلاسیم ک اوکی ام باهاشون خوب بودن سر کلاسش هرکاری من نمیکردمو اینا میکردن
آخرش چی شد؟
من پاس شدم
اون دوتا افتادن😂😂خرخونمونم افتاد
بعد فیزیک ک خودمو... دادم براش افتادم😂😂
من بالاخره خوندمش یه ساعت طول کشیده
عهصنط
وای منم نخوندم 😭😂
نماز ظهر عصر واقعا سختمه 🤣😭
موافقم
خصوصا با خمیازه های عمیق ۸ ساعت کار جاده برسی سر سجاده 🥲
طاعة الله تتطلب المحبة، فالإنسان المحب لا يعرف الطريق الصعب للوصول إلى المحبوب. فعبادة الله والوقوع في حبه يعني عدم السعي إلى جنته أو ناره.
رغبة العاشق هي الوصول إليه فقط..به قولی..{مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم}