یافتن پست: #حیرت

خانوم اِچ
خانوم اِچ

آتشی در سینه دارم شعله ام یکسر ازآن
زنده ازآنم که گردم همچو خاکستر ازآن

مانده درسینه سخنها فرصتِ اقرارنیست
می نویسم بهرِ این بر سینه ی دفتر ازآن

هیچکس از حالِ دل هرگز نپرسیده ولی
این یقین دارم، نباشد حالِ کس بهتر ازآن

خواب بر چشمت مبارک ای ز دردم بیخبر
ایخوشا دَردی که بامن گشته همبستر ازآن

تا به کی فریاد باید، من ز هجرانت کِشَم؟
تا به کی بایست بنشیند به دل خنجر ازآن؟

برده ای از من دلم را تا که دلدارم شوی
بهرِ این باشد که میگویم به تو"دلبر" ازآن

رَسمِ دلداری نباشد بیخبر ماندن ز دوست
بیخبرماندی زحالم، پس نپرس دیگر ازآن

از گُلِ عشقی که بوده حاصلم در باغِ عمر
مانده برگی زرد بر جا و گُلی پَرپَر ازآن

از تو میسوزم ولیکن عالمی در حیرت اند
ازچه شادانم چنین هرلحظه روشنتر ازآن

عشق معنا میشود آنگه که شد عاشق فنا
گِردِ هر شمعی همین خواهد زرّین پَر ازآن

شعله راگیرم گُواهِ عشق، درخود سوزی ام
خود تو مختاری ،کُنی انکار و یا باور ازآن...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم


گِلآرِه
گِلآرِه
پنج وارونه چه معنا دارد ؟

خواهرم کوچک این را پرسید!

من به او خندیدم.

کمی آزرده و حیرت زده گفت :

روی دیوار و درختان دیدم

باز هم خندیدم !

گفت دیروز خودم دیدم

پسر همسایه پنچ وارونه به مینو می داد

آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید

بغلش کردم و بوسیدمش و با خود گفتم

بعدها وقتی غم ،

سقف کوتاه دلت را خم کرد

بی گمان می فهمی

پنج وارونه چه معنا دارد

سارا
سارا
عاقبت از غم معشوق حکایت کردم
نزد قاضی شدم و طرح شکایت کردم
جرم هم، سرقت و این‌گونه روایت کردم
طلب حبس و مجازات جنایت کردم..
ضم و پیوست گواهی جراحت کردم.
ادعای دیه و بحث خسارت کردم...
التزام و سند و جلب و کفالت کر دم
من از این نحوه ی دعوای تو حیرت کردم
اتهام تو همین است ، قرائت کردم!
من به شلاق تو را حکم اصابت کردم
رأی این است و من اینگونه قضاوت کردم
نزد معشوق خود احساس حقارت کردم
این‌همان رکن اساسی است که غفلت کردم
شرم بر من که ندانسته وکالت کردم...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یعنی همه فیک اند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


mohamad
mohamad
شهری متحدثانِ حُسنت
الا متحیرانِ خاموش

معنیش خیلی بهتر از چیزیه که در نگاه اول به نظر میرسه..
یعنی کل شهر دارن در مورد زیباییت حرف میزنن، جز افرادی که از شدت حیرت ساکت شدن
یعنی ببببببییییین، تمام چیزی که مردم شهر در موردش حرف میزنن حدیث زیبایی توست؛ ولی اگه میبینی یه عده ساکتن به این دلیل نیست که به زیبایت اقرار نمیکنن، به این دلیله که از شدت حیرت و اون حجم زیباییت نمیدونن چی بگن

و همیشه خیره ام بهت‌‌‌‌..

یاس
یاس
و يسئلونك عن الحياة،
قل هي بجمال يوسف
و حزن ابيه
و غدر اخوته...

«از تو درباره‌یِ زندگی می‌پرسند،
بگو به زیبایی یوسف،
به اندوهگینی یعقوب
و به خیانت‌کاریِ‌ برادرانشه...»

|#عربیات 🪴|
{-83-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
تا که بودیم نبودیم کسی،
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند،
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
آه میترسم شبی رسوا شوم،
بدتر از رسواییم تنها شوم
آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،
پیش رویم خنده پشتم پوزخند
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

پلازامگ
پلازامگ
پس از بلعیده شدن توسط یک طوفان بزرگ، «کلاه حصیری‌ها» (Straw Hats که نام گروه لوفی است) در جزیره‌ای مرموز پر از موجودات حیرت‌انگیز از هم جدا می‌شوند. بدتر از آن، کشتی آنها، یعنی Thousand Sunny نابود شده و لوفی نیز کلاه نمادین خود را از دست می‌دهد. [ لینک]




خانوم اِچ
خانوم اِچ
به هر کس که می نگرم در شکایت است
درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟


😞راس میگه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
غم یار

کردم به دست خویش تبه، روزگار خویش

در حیرتم به جان عزیزان به کار خویش-

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو