maryam
تو مرا آنقدر آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت ...
بکنم دل ز دل چون سنگت، تو خیالت راحت....
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت ....
تو به من میخندی
و به خود میگویی:باز می آید و میسوزد از این عشق ولی....
برنمیگردم ،نه!
میروم آنجایی ک دلی بهر دلی تب دارد،
عشق زیباست و حرمت دارد....
تو بمان!
دلت ارزانی هرکس که دلش مثل دلت سرد بی روح شده است !
نیش و خنجر شده است!
تو بمان در شهرت ......
maryam
نفرینت نمیکنم
فقط امیدوارم
یکی درست مثل خودت
با همون گفتار و اعمالی که با من داشتی....
نصیبت بشه
و همینطور که مسبب شکستن قلبم شدی
قلبتو بشکنه ....
تا به معنای واقعی حرفهامو حس و درک کنی
و بعد از غمو مشکلاتت نگی
چون مسبب تمام حال بدت خودتی و متاسفانه بی خبری...
مطمئن باش اینبار چنان فراموشت میکنم
انگار هیچوقت وجود نداشتی
طبق خواسته ات
و این اطمینانو هم بهت میدم
که دیگه هیچ فرصتی نخواهی داشت
چون با اثبات کامل خودت
فهمیدم بیهوده هست به کسی مثل تو فرصت دادن ...
فقط یادت بمونه
تا زمانی که همینطور ذات بدی داشته باشی و قلبی را بشکنی
بخصوص قلب کسیو که دوستت داشت
نه در زندگیت شادی خواهد بود
و
نه آرامش
حال تو بمان و اونهایی که بهم ترجیح دادی
تا دست روزگار همینطور که قلبمو شکستی قلبتو بشکنه.....
بازم میگم
این نفرین نیست
بلکه قانون جهان آفرینشه
بنابراین دیگه از غمو مشکلاتت ناله نکن....
چون مسببش تنها قلب سیاه خودت هستو بس.
maryam
روزی دلتنگم خواهی شد
روزی بودنم را میخواهی....
ولی اون روز خیلی دیره...
چون زمانی که باید میبودی
در پی شادیو محبت با دیگران بودیو
منو در تنهاییم رها کردی !!!!!
قلبم
احساسم
تمام فکرمو....
ازت میگیرم
و چنان میرمو
فراموشت میکنم
که انگار هیچوقت وجود نداشتی
همونطور که میخواستی .
کلی تلاش کردمو
در انتظارت بودم ......
شاید الآنم حرفم برایت خنده دار
یا بی معنا باشد
ولی وقتی قلبتو مثل قلبم شکستند و رهات کردند
به یادم می افتی
که متاسفانه خیلی دیره......
مطمئن باش
هر چند دلم نمیخواد این اتفاق برات بیفته
ولی هر چه با من کردیو توسط دیگری و صددرصد تجربه خواهی کرد
چون دنیا بی حسابو کتاب نیست
که قلبی که دوستت داشتو بشکنی و رها کنی بخاطر دیگری چون در خیلی مسائل راحتتر باهات پیش میرن.....
تا امروز دوستت داشتمو منتظر محبتت بودم ....
ولی از الان به بعد فراموشت میکنم
طبق خواسته ات
فقط امیدوارم روزی که نفر بعدی همینطور که قلبمو شکستی قلبتو شکست
منو به یادت بیاری
تا بفهمی چه دردی کشیدم.....
마흐디에
هی میام از این لحظات تعطیلی لذت ببرم، یه چیزی توی مغزم یهو میگه اگه سوالایی که برای کنکور جواب دادی اشتباه باشن و درصدت منفی بشه چی؟
و همون لحظه همه خوشی هام کوفت میشه: ))))))
√ محسن قـوامــی
-من میترسم از اینکه خوشحال باشم.
+چرا؟
-چون هردفه خیلی خوشحال میشم یه اتفاق بد میوفته
مآه
تو نوشته بودی غیر از من دوستی نداری که با او مکاتبه کنی و درد دلت را پیش او بگویی.
عیب ندارد غصه اش را نخور.
آدم بعضی وقت ها حس می کند که احتیاج به همدردی دارد و اگر نتواند عقده ی دلش را باز کند کارش سخت خواهد بود.
من هم اوقاتی برایم پیش می آید که حرف ها از دهنم بیرون می ریزد؛
اما کسی را نمی یابم که آن ها را به او بگویم..
_ تبریز ۱۳۴٠/۹/۱۱
نامه از صمد بهرنگی به یوسف
عاغای بایاتانی بیا توزیه بده ک چرا استیکر نذاشی
مراجع عالمای دینی هستن ک اگه مث بهار تو چیزی مسیله ای احکامی گیر کرده باشیم ازشون کمک بگیریمو ب فتواشون عمل کنیم.. حالا یکی تشخیص حلال بده یکی جایز ..مطمعنا اونا خیلی بیشتر از ما دینو درک کردن و مطالعه داشتن.. و اینکه فتواشون درس باشه یا غلط گناهش گردن خودشونه وظیفه ما عمل ب دستورات مراجع هس..مطمعنا توهم همه اینارو میدونی و نیاز ب گفتن ندارع
اره رهبر اسونتر از همس مال منم رهبره
مرسی باعی
درسته.