با همـــه بی ســــرو سامانــیم
باز به دنــبال پـــــریـــشانــیم
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویـــران شدنی آنی ام
آمــده ام بلکه نــــگاهم کنـــی
عاشـــق آن لحظه ی توفانیم
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمــــده ام تا تو بســـــوزانیم
آمــــده ام باعطـــش سال ها
تا تو کمی عشــــق بنوشانیم
ماهـی بــرگشته زدریا شــــدم
تا تو بگـــیری وبمیــــرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب تـــرین حادثه می دانیم ؟
حرف بـــزن ابِر مرا باز کن
دیـــر زمانیست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه یک صحبت طولانی ام....
ها ... به کجا می کشیم خوب من؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام
وویس با صدای خودم
سعی کنیم این فرهنگو اینجا جا بندازیم اینکه هر آدمی وقتی تو شرایط نامساعد روحی به هر دلیلی بود و اینجارو محلی برای نوشتن و گفتن دیده بود اگه باهاش همدردی یا حرفای مثبت و حس خوب منتقل نمیکنیم حداقل اون پستو به مسخره و خنده نگیریم کمترینش همینه که سکوت کنیم و اهمیت ندیم🙂
دخملی و پسملی دارن دعوا میکنن
منم نشستم دارم تخمه میخورم و تماشا میکنم
شاید بپرسین چرا جداشون نمیکنم
باید بگم که هرکدومو بگیرم و بکشم اینور که جداشون کنم به اونیکی برمیخوره و قهر میکنه که تو اونو بیشتر دوس داری درنتیجه دخالت نمیکنم تا خودشون خسته شن و هرکدوم یه جاشونو بگیرن و بشینن گریه کنن
فک میکردید پول میدن اینا؟
اینا بچه پررو ان
استاد شدن فک کردن چه چیزی شدن که با استاد سی سالبزرگتر از خودشون این مدلی حرف میزنن
ضمن اینکه استاد اصلا ناراحت نشد. من قاطی کردم جای استاد
هنوز آثارش واس خودم مونده و سینوسهام پر میشن و گاهی سرفه دارم
فاطمه حینا هم چندشب پیش دوباره تب کرد و هنوز سرفه داره
سرماخوردگی نبود، کرونای طولانی بود گمونم
عالی
عالی حضور شماست 🌺