یافتن پست: #جهت

❤
در نبودت چشم‌هایم پُر ز باران می‌شود
اشک می‌لرزد به روی گونه غلطان می‌شود

تا کسی اسمِ تو را می‌آورد در پیش من
ذهنم از فکر ِ تو مثل یک خیابان می‌شود

مثل گنجشکی که تیری خورده باشد بی هوا
بر زمین می‌افتم و قلبم هراسان می‌شود

هر چه می‌گردم به دنبالت نمی‌بینم تورا
دیدنت تنها فقط در خواب آسان می‌شود

خاطراتم با تو در این ذهن پُر آشوب من
بارها مانند یک سریال اکران می‌شود

کوچه های شهر را طی می‌کنم بی‌اختیار
آرزویم دیدن ِ لب‌های خندان می‌شود

تا به خود می‌آیم از فکر تو می‌بینم که باز
کوچه‌ها را رد شدم فکرم پریشان می شود

aliaga
aliaga
قلمت را بردار بنویس از همه ی خوبی ها
زندگی، عشق، امید
و هر آن چه برروی زمین زیباست
گل مریم
گل رز
روی کاغذ بنویس :
زندگی با همه تلخی هایش، زیباست

Ahmad
Ahmad
چشمهای‌تو
ڪه‌مال‌من‌باشد
دیگرچه‌فرق‌میڪند
چرخِ‌دنیابه‌ڪدام‌جهت‌بچرخد
یاپاشنه‌ی‌روزگاربرڪدام‌واقعه
فرودبیاید
من‌حقّم‌راازدُنیایش
تمام‌و‌ڪمال‌گرفته‌ِام..🌸

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

آوره اند که داروغه بغداد در بین جمعی ادعا می کرد که تا به حال هیچکس نتوانسته است مرا گول بزند.
بهلول در میان آن جمع بود گفت: گول زدن تو کار آسانی است ولی به زحمتش نمی ارزد
داروغه گفت چون از عهده آن بر نمی آیی این حرف را می زنی.
بهلول گفت حیف که الساعه کار خیلی واجبی دارم والا همین الساعه تو را گول می زدم!
داروغه گفت حاضری بروی و فوری کارت را انجام بدهی و برگردی ؟
بهلول گفت بلی . پس همین جا منتظر من باش فوری می آیم . بهلول رفت و دیگر برنگشت.  داروغه پس از دو ساعت معطلی بنا کرد به غرغر کردن و بعد گفت این اولین دفعه است که این دیوانه مرا به این قسم گول زد و چندین ساعت بی جهت مرا معطل و از کار باز نمود.

یاس
یاس
اقا یه کفش جرید کردم:دی
البته قبلنا از دوست ملایریم شنیده بودم ولی الان امتحان شد
به جا نوشابه مشکی
۵ قاشق شیره انگور قرمز و یه قاشق سرکه انگور رو با یه لیوان اب خنک قاطی کنید
شما الان یه لیوان نوشابه مشکی سالم و گازدار خوشمزه دارید
که نوشدنی اهل بیت هم بوده
اینقد خوشمزه بود که نگو {-197-}{-101-}
من بعد پول نوشابه دوغاتونم بریزید حساب من{-77-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.

به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد.

کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشید: چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟

کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...

Maryam
Maryam
جالبه که بدونید قارچ براى کسانى که یبوست دارند مفید است زیرا سللوزهاى آن به رفع یبوست آنان کمک مى کند.قارچها هیچگونه مواد قندى ندارند و فاقد چربى هستنداز این جهت دارای ارزش غذایی زیادی هستند

....
....
قاضی:چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟

متهم:جناب قاضی! خودش می خواست، هر وقت من را می دید،می گفت یک سری به ما بزن!{-33-}:خخخ

رها
رها
من جزء اون آدمایی ام که دلم نمیگیره، نمیگیره....
جمع میکنه تو خودش...
ولی یهو ک گرفت، خوده خدام میگه :
آخه چیکارت کنم تا خوب بشی؟!

پریا
پریا
یه قانونی هست که میگه:
گاهی هر چقدر برای چیزی بیشتر پافشاری کنید و
بیشتر سمتش برید و درگیرش بشید
اون بیشتر ازتون دور میشه..
پس رها کن بره،شاید رسیدن در رها کردن باشه؛
به قول نادر ابراهیمی که میگه:
" بگذار آنچه از دست رفتنی است،از دست برود؛
وگرنه تو در قلب یک انتظار خواهی پوسید.."

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢




نگاه همه به پرده سینما بود.
(جشنواره فیلم های ۱۰ دقیقه ای ...)
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار دقيقه ديگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!

صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید...
جمله زیرنویس فیلم: این تنها ۸ دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
پس قدر زندگیتان را بدانید!

رها
رها
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب

لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک

شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن

روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش

زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن

عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع

عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن

قرنها باید که تا از پشت آدم نطفه‌ای

بوالوفای کرد گردد یا شود ویس قرن

سنایی غزنوی

رها
رها
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد...

محمّد
محمّد
پیرو درخواست برخی دوستان جهت حضور همسرم در سایت بهش گفتم بیا گفت چرا؟ گفتم چون زیاد از تعدد زوجات صحبت می کنم. ضمن لبخند زدن قبول نکرد بیاد :|

خانوم اِچ
خانوم اِچ
‏تو اين اوضاعِ مملكت بچه دار شدن ؛خودش به تنهايى كودك ازارى محسوب ميشه...

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو