وطن حبي، بلد روحي
وطن روحي وكبريائي وإيماني
سأضحي بحياتي من أجل وطني
أسقي تربتك بدمي
ما هي قيمة الحياة بالنسبة لك؟
سأصنع زهور التوليب في ترابك بالدم
ودعهم ينظرون نحو سمائك
كن صديقي لأن الله صديقك
السلام عليكم أيها الشهداء
عدوك يخاف من الميدان
أدعو الله من أجل دفء السوق الخاص
وقتی مالک اشتر مأمور امیرالمؤمنین(ع) در مصـر شـــــــد، امیرالمؤمنین(ع) به وی فرمودند: «ای مالک، مردمی که در مصر هستند، یا هم دین تو هستند یا همزاد تو در خلقت هستند.» یعنی حتی اگر مسلمان و همدین تو نباشند، انسان هستند، باید رعایت آنان را کرد. یا در جای دیگری فرمودند: «اگر از پای یک زن یهودی خلخال به ظلم و جنایت دربیاورند، انسان خوب است تا از این غصه بمیرد.» این سخنان نماد آن است که حضرت علی(ع) «امام عدالت» هستند.
🌱اندکی تامل..
مردم یا هم دین ما هستند یا همزاد تو در خلقت🌱❤️
عالمی را پرسیدند:
خوب بودن را کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود:
یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند:
ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند
عالم فرمود:
پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن
و خوب باش شاید فردایی نباشد!
اون زنی ک علاقه داره و کار میکنه هیچ مزیتی نسبت ب زنی ک کار بیرون نمیکنه نداره عزیزان، من هم شاغل بودم و هم خونه دار...
وقتی زن خونه داری کنه هم خودش و اعضای خونواده خیلی بیشتر آرامش دارن.. کار بیرون روح زن رو فرسایش میده، خستگی کار برای زن جونی نمیذاره ک بخاد توی خونه دیگه زنانگی کنه... زنانگی منظورم این نیس ک فک کنید برده ی جنسی کسی شدن باشه، نه!
زن نیاز ب تایم استراحت بیشتری داره، اگ قصد بارداری داشته باشه برای این ک بارداری رو بسلامت و با آرامش طی کنه توی خونه محیط خیلی بهتری براش هست تا بیرون، اگه بخاد بچه داری کنه دو سال اول زندگی کار کردن واقعا روح زن رو فرسایش میده...
بایذ قبول کنیم ک حداقل 70درصد تربیت بچه بعهده ی مادره اگه بخاد بره سر کار دیگه جونی براش نمیمونه بخاد بچه داری کنه وهزاران هزارن دلیل دیگه....
خسته و پرشانم در غم تو گریانم
از همه گریزانم تا نهد زتن جانم
تو که گفتی به پیش من بمان
چرا چنین نهان مرا به حال خود رها کردی
چرا ندیده ای که از دلت فراغ رود به آسمان
چه گویدم مرا فدا کردی
مگر که جان به لب رسدکه یادت از نطر رود
چرا تو بی خبر زما رفتی
چه میشود عیان شوی مرا عزیز جان شوی
بگو چرا بگو کجا رفتی
دیده بر رهت دارم در دل شب تارم
در غم تو بیمارم تا دوباره برگردی
به هر کلام رفته ای به یک بهانه رفته ای
دلم نشانه رفته ای بجویتم زبی نشان ها
دوباره به پیش من بیا
ببین که میشودبه پا نوای شور و نغمه ها
به کوه و دشت و آسمان ها
ببین که دل شکسته ام به گوشه ای نشسته ام
به جز تو دل نبسته ام دمی بمان به پیش من عزیز جانم
زدیده خون شود روان به یادت ای امید جان
زچشم من نشو نهان که در فراغ روی تو رسد خزانم
دیده بر رهت دارم در دل شب تارم
در غم تو بیمارم تا دوباره برگردی
دشتی از خاطره ها از روز های سردی که بدو بدو میرفتم تو کتابخونه دانشگاه تا آرامش جانم بشه چند خط درد و دل
یادش بخیر و همره همیشه روزهایم عطر کرمی که تو فضای سرد و سکوت بی پایانه دکمه های کیبورد بود که گرمی میبخشید و آرامش داشت
در من کوچهایست
که با تو در آن نگشتهام...
سفریست
که با تو
هنوز نرفتهام...
روزها و شبهاییست
که با تو به سر نکردهام
و عاشقانههاییست
که با تو
هنوز
نگفتهام...
در من حرفاییست که
هنوز نفس میکشند...
آرزوهایی که هنوز به انجام نرسیدهاند
در من
و در کعبهی من،
سجدهایست برای قامت تو...
در من پارهای از تو میتپد
و این جان نیمهجانم از او زنده است...
در من
و در رگهای من
خونی از احساس سبز تو جاریست
و شکوفه میزند همچون گلی سرخ
در من...
در من
تو و حس تو
هست هنوز و هنوز...
نمیدانم اگر موسیقی و چایی و قهوه را نداشتم.. اگر با نور و شعر و گیاه حالم خوب نمیشد..
اگر پاییز و بهار و باران و برف را دوست نداشتم..
برای دلخوشی در خالی ترین حالات ممکنِ جهانم، به کدامین اتفاق چنگ میزدم و کدامین طعم و تصویر را بهانه میکردم و کدامین دلخوشی کوچک را در آغوش میکشیدم،
تا به خودم بقبولانم که زندگی هنوزم زیباست... 🌱
عه..واسه این بوده شاعر گفته گل گل گل از همه رنگ .سرت را با چی میشورید با شامپو ننم
با شامپو گلرنگ
نه ما با شامپو .داروگر.فقط
اسم شامپومون هم نمیدونم
خوبه