دنیــــــــــــرا ملکه عشق
جانم به لب رسید ز دست جفای دوست عمر عزیز شد به سر اندر وفای دوست گر دوست جان طلب کند از من فداش باد سر چون کشم من ای دل مسکین زرای دوست در قصد جان من اگر او را رضا بود خواهم به جان خویشتن اوّل رضای دوست من دوست خواهم از دو جهان و خیال او خود در جهان بگو چه بود ماورای دوست خواهم زبان خویش چو تیغ و سنان که تا گویم به صبح و شام چو بلبل ثنای دوست گر در بهشت و روضه مرا وعده ای دهند با دوست گر بود همه خواهم برای دوست گر بر دلست جای همه دلبران ولیک باشد میان مردمک دیده جای دوست سلطانی جهان اگرم نیست گو مباش خواهم به خاک کوی که باشم گدای دوست گرچه نکرد یاد من خسته از کرم خالی نشد زبان و دلم از دعای دوست گرچه جفا رو به من ای دل ز مدعی باید که نشنود به جهان ماجرای دوست
رها
روزگار باهام سر جنگ داره...منم بی حوصله :/
خانوم میم
دوستم برای تولد خواهرم یه کیف براش خریده که اینقدر به من میاد 😐
g.h.o.l.a.m.a.l.i
خیلی خوبه ک دیگ وقتی راه و مسیر و طرفداری از حق باعث میشعه خیلیا دیگه دنبالم نکنن بهتر جانم من از خدامه ک همچین آدمای دیگه منو دنبال نکنن و دورم نباشن خب اگه همه هم اونای ک منو دنبال کردن بخواهند نکنند برام مهم نیست بقولا تا خدا بنده نواز هست ب خلقش چه نیاز می کشم ناز یکی تا ب همه ناز کنم .....
حرف زدین که من ییدار شم
من دنیا رو آب ببره ،بیدار نمیشم
پاارچ اب یخ یعنی فااایده ندااشت
نوووووچ
حیف شد