یافتن پست: #تنهایی

مآه
مآه
🌱
+ خیلی طول کشید تا توانستم از تنهایی ام لذت ببرم، کار خاصی هم‌ نمیکنم، مثلا چای میخورم یا فیلم میبینم یا به گلدان هایم آب‌ میدهم، قبلا برای لذت بردن از همه ی این ها باید کسی کنارم میبود، کسی مرا میدید. (میخندد)
- چگونه این اتفاق افتاد؟!
+ پس از زخم های پی در پی.

مآه
مآه
به آن بخش از وجودم پناه بردم که هیچکس را دوست نداشت و در همان جا تا ابد پناه گرفتم.

پریا
پریا
تنهاییم رو دوست دارم!
نه زبون داره که دروغ بگه؛
نه دل داره که نامهربانی کنه،
نه دست داره که منو پس بزنه
اما اونقدر معرفت داره
که رهام نکنه...!

مآه
مآه
هُنالِکَ‌ اِلهُ‌ لا تُصَدِق‌ وَحدَک
خدایی‌‌ هست باور‌ نکن‌ تنهایی‌ات‌‌ را‌🦋

مآه
مآه
تنهایی پا نداره وگرنه
اونم میذاشت می رفت

aliaga
aliaga
حواسمان باشد!جملات زیبا

حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد

حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد!

حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!

حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند...

حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان...

حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...

به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....

آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند....

حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان...

به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشد!

خیلی لطفا.....

fatme
fatme


بغض یعنی خنده های ساختگی
شکنجت بکننو تو مبادا آخ بگی
همه منتظر اینن تو یه جایی گاف بدی
بکوبنت زمین که فردا نتونی راه بری

aliaga
aliaga
ب فیلمی ک همین الآن بدستم رسید دقت کنید اشکمو درآورد






هرکی ببینه باید ۵۰ بزنه بحسابم هااا

FOTROS
FOTROS
ازدواج کنید.
تنها بودن تو شصت سالگی خیلی ترسناکه بهش فکر کنید.
به این روشنفکرای دوزاری گوش نکنید.

پ ن : کسی با اخلاقم نمیسازه خب😁🤣




هلیا
هلیا
در تنهایی من تو فقط خوب باش
همین کافی ست
💚💙💖💚💙💖💖💙💚💚💙
💖💙💚💖💙💚💙💖
💖💙💚💚💙💖
💖💙💚💙
💖💚💙
💚💙
💖

گِلآرِه
گِلآرِه
کاش یکی بود موقع تنهایی هامون کنارمون بود️

یاس
یاس
{-95-}{-95-}به پدر و مادرت نگو :

- نگو چقدر دخالت می‌کنید؛ بگو قطعا تجربه‌ی شما خیلی زیاده اما من میخوام موضوع رو از دید خودم بررسی کنم.
- نگو شما هیچوقت به من باور نداشتید؛ بگو من میخوام شما به من افتخار کنید.
- نگو انقدر به من گیر نده؛ بگو لطفا به من اعتماد کنید و عمل بیشتری بهم بدید.
- نگو انقدر تو کارای من دخالت نکنید؛ بگو اجازه بدید خودم تنهایی انجامش بدم، من از پسش برمیام.
- نگو میشه دست از سرم بردارید؛ بگو یکم حالم گرفته‌اس نیاز دارم تنها باشم:هعی

محسن
محسن
الهی
دردهایی هست كه نمی توان گفت
و گفتنی هایی هست كه هيچ قلبی محرم آن نيست
الهی
اشک هایی هست كه با هيچ دوستی نمی توان ريخت
و زخم هایی هست كه هيچ مرحمی آنرا التيام نمی بخشد
و تنهایی هایی هست كه هيچ جمعی آنرا پر نمی كند
الهی
پرسش هایی هست كه جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نيست
دردهایی هست كه جز تو کسی آنرا نمی گشايد
قصد هایی هست كه جز به توفيق تو ميسر نمی شود
الهی
تلاش هایی هست كه جز به مدد تو ثمر نمی بخشد
تغييراتی هست كه جز به تقدير تو ممكن نيست
و دعاهایی هست كه جز به آمين تو اجابت نمی شود
الهی
قدم های گمشده ای دارم كه تنها هدايتگرش تویی
و به آزمون هایی دچارم كه اگر دستم نگيری و مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد.

اما من میدانم که تو هرگز این بنده ات راتنها نخواهی گذاشت
پس ای خدادستم رابگیر..

محسن
محسن
گل که باشی باغبانها دست چینت میکنند
سنگ باشی میتراشند و نگینت میکنند

هرگز از این پیله تنهایی ات غمگین نباش
روزگاری میرسد فرش زمینت میکنند

چوب خشکی در بیابان باش اما مرد باش
چوب نامردی اگر در آستینت میکنند

ای درخت پیر
بر این شاخه ها دل خوش نکن
چون که با دست تبر
مطبخ نشینت میکنند

نیشخند دوستان
از زخم دشمن بدتر است
آشنایان بیشتر اندوهگینت میکنند

محسن
محسن
ما خودمان بودیم و خودمان !
کسی را نداشتیم ...
ما تاوانِ غرورمان را پرداختیم ،
تاوانِ احساسی که ظالمانه ، سرکوبش کردیم ،
بغض هایی که بلعیدیم ،
و حالِ بدی که انکار کردیم .
ما رویِ پایِ خودمان ایستادیم و بدونِ هیچ منتی ، ادامه دادیم !
ما قوی بودیم ... خیلی قوی !
و سخت بود ؛
در نهایتِ استیصال ، سکوت کردن ،
در نهایتِ بغض ، خندیدن ،
و در نهایتِ بی کسی ، محکم بودن ...
ما چاره ای نداشتیم ،
و گرنه این خود کفایی ، به بی پناهی اش نمی ارزید !
ما در تنهاییِ مغرورانه ی خودمان ، پیر شدیم و جان دادیم .
از درون فرو ریختیم و ترک برداشتیم .
ما نمی خواستیم بپذیریم ؛
که جای یک نفر در زندگیِ مان خالی بود ...
یکی که بغض هایمان را لبخند ،
اشک هایمان را پاک ،
و دلمان را گرم می کرد ...
یکی که پناهمان می شد ،
یکی که همه چیز را به او می سپردیم .
ما به رویِ خودمان نیاوردیم ،
وگرنه از همان اولش ؛
یک نفر را کم داشتیم

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو