azar
تنهایی رو دوست دارم
اما تنها با تو
پریا
هر کجا باشی،کسی غیر از خودت همراه نیست...
مآه
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی،چه امّیدی به این احساس تو خالی؟
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو،تو دیگر از چه مینالی؟
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟
کلاغِ آخرِ قصه هنوزم مانده در راهست!!
برای آخری زیبا، دگر پیدا چه تمثالی؟
بمان تنها که تنهایی به این "تن" ها شرف دارد
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی.
wolf
به تنهایی گرفتارند ، مشتی بی پناه اینجا …
Saye
نشونه های میانگرایی رو بشناسیم!
بدونیم که میانگرایی با مودی و دو قطبی بودن متفاوته...
+ یه میانگرا (Ambivert)
یه روزهایی پرحرف ترین آدم میشه و یه روزهایی حوصله هیچ گفتگویی رو نداره✔️
میره مهمونی یا با جمع دوستانش خوش میگذرونه اما بعد مدتی نیاز به تنهایی پیدا می کنه، انگار باتری اجتماعی بودنش ته میکشه.
بستگی داره پیش کی باشه تا درونگرا بودنش فعال بشه یا برونگراییش✔️
تعداد دوست های معمولیش خیلی بیشتر از دوستای صمیمیشه✔️
یه حس دودل بودن و بلاتکلیفی رو میشه توی اینقبیل افراد دید چون با موقعیتهای متخلفی میتونن هماهنگ بشن✔️
تنهایی کافه رفتن، فیلم دیدن و...
همونقدر براش لذت بخشه که با دوستانش این کارها رو انجام بده.
بین اینکه درونگراست یا برونگرا مردده، قبل از اینکه با شخصیت میانگرا آشنا بشه✔️
حسین
همیشه یک نفر در رابطههای دو نفره
عاشقتر است همان یک نفری که
آنقدر کوتاه آمده که احساسش دیگر
هم قد و قواره خودش نیست . . .
همیشه یک نفر آنقدر صبوری کرده که
زبانش به هیچ دوستت دارم دیگری نمیچرخد
و تا ابد نسخهی عشق و عاشقی را میپیچد
به آدمهای سرد و سخت خرده نگیرید . . .
آنها جان کندهاند تا از دنیای احساس فاصله
بگیرند و تنهایی تنها انتخابشان باشد !
حسین
میدونی قشنگیش کجاست؟! باهم ادامه دادن باهم تلاش کردن باهم درستش کردن باهم جلو رفتن باهم رسیدن باهم موندن وگرنه چشم هر روز یکی بهترشو میبینه
حسین
امروز یادم باشد: لباس خوب بپوشم
برای خودم غذای خوب بپزم
خودم را به صرف قهوه ای
در یک جای دنج میهمان کنم!
اگر شد برای خودم هدیه بخرم
دوست خوبم ، توجه کن :
وقتی به روحت احترام می گذاری،
احساس سربلندی می کنی آنوقت دیگر از
تنهایی به دیگران پناه نمی بری
و اگر قرار است انتخاب کنی،
کمتر اشتباه خواهی کرد
صبـح عالیتون متعالی
روزتـون خـوش و خـرم
دلاتـون مملو از عـشـق
آرزو میکنم کلبه دلاتون
هـمیشـه آرام بـاشـه
و شـادی و بـرکـت
مثل بـاران رحـمت
از آسمـان بـراتـون بباره...
aliaga
باز شب بود و من و قصه ی تنهایی من
چشم گریان منو این دل شیدایی من
دور بودم ز تو و حسرت دیدار به دل
تو نبودی و شدم پیش دل خویش خجل
خجلم چون که دلم خانه ی ارواح شده
غصه با این دل من مونس و همراه شده
کی رسد فصل وصال تو دلم بی تاب است
دل دریایی من بی تو دگر مرداب است
کوچه بی تو شده تاریک گذر خاموش است
کوله باری ز غم وغصه کنون بر دوش است
تو بیا تا که رود گل به گلستان سنبل
تا به گوشم برسد صوت و نوای بلبل
EDRIS
تو خیابون زیر نور چراغا
ساعت از نصف شبم گذشته بود
جز من و تنهایی و پیاده رو
خبر از عابر دیگه ای نبود