هر روز پشت پنجره، لطفِ خیال تو
دستی به مهربانی بالا میآورد
باران؛ سکوتِ منجمدِ سالهای سال
خود را به پیشِ چشمِ تماشا میآورد
عشق است، عشق، عشق که هر موجِ رفته را
با پای خود دوباره به دریا میآورد
تا دل بَرَد دوبارهتر و عاشقانهتر
امروز میبَرَد دل و فردا میآورد
پژمردهام که بوسه بباری بر این کویر
باران چقدر حال مرا جا میآورد!
الان شهر ما بهترین هوای کشورو داره
با آقا مرتضی و فندقی خوشگل
تشریف بیارید درخدمتیم
ی طبقه خونمون آماده پذیرایی و خالیه
بی تعارف ها
میدونم...
انشاالله ک راست و ریست شد بسلامتی... ما درخدمتیم
قربان شما، سلامت باشید
خدا نکنه ..
همچنین