یافتن پست: #بوسه

حضرت@دوست
حضرت@دوست


آتشین است چون بوسه
بُران ، چون تیغ
غرنده ، چون تندر
جهان را به روشنایی ناکجاآباد می‌‌برد

چشم‌ها را بازتر
گوش‌ها را تیزتر
دل را گشاده‌تر می‌کند
نوش‌دارویی‌ست برای
فرومایگی ، یاوه‌گویی ، بی‌خردی
گزافه‌گویی ، خوگرفتگی ، بزدلی ، تنهایی ، یک‌‌نواختی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
باور دارم اگر بمیرم

و تو بر لب‌های بی‌جان من بوسه دهی
آن دو گوی مدور
که اینک سرد و خاموش و بی‌اعتنا
به دنیا و مافی‌ها
به کُنجی نشسته‌اند
با نفسِ گرم تو به جنبش می‌آیند
و زندگی از تبعیدگاه‌اش در جزایر مرگ
به جسم بازمی‌گردد
و بار دیگر چون خون در رگ‌های من جاری می‌شود

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بوسه باران ‘


غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست

خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه ی باران دارم

حضرت@دوست
حضرت@دوست

بودم امید بوسه ای از لب چشم تو
آن را به چاه غبغبت از وی حواله شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

شنیدم بوسه ای، با نقد جانی می کنی سودا

اگر دارد حقیقت، هیچ کس مغبون نخواهد شد

Ahmad
Ahmad
__


یارِ من   ای یار
پیچیده‌ام در سطرهای قدری تنگ‌تر ازآغوشمان
گرفته‌ام بغل به بغل بهانه‌
تا از تو بنویسم   هنری‌تر از شعر!
به‌به
چه بوسه‌های فراتنی که پرسه می‌زنند دور لبهایم.

کشیده‌ام در کوچه‌ها
ردِ پاها و اغمای حضور در موربِ انتظارها
آه
ای خیالِ من
قاصدکِ من
         با پری‌های ورپریده نپر!

برهنگی هراسان‌تر از نوری‌ست   لمیده در تاریکی
     بقایایم را نسوزان
و چرب کن بلوغت را  به  انتظارِ فرداها
صبر می‌پذیرد تخیل    این رویای هزارساله.

یار ای یار
به دندان برده‌ام مالیخولیای تنهایی را
هیچ لذتی‌ در این کبود
بیشتر از با تو بودن نمی‌ارزد.


"م‌ب آهو"

حضرت@دوست
حضرت@دوست

یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمی‌رود این هوس مرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عجب نبود، جفا بین و بلا ورزی

ز لعلش بوسه‌ای جستم، بگفت: آری، بگفتم: کی
بگفت: ای عاشق سرگشته، صبرت نیست هم در پی؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست

یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمی‌رود این هوس مرا

Roz
Roz
سلام دوستان گلم. رز هستم. اگر کسی پست منو دید کامنت بزاره پیداتون کنم . با این محیط آشنایی ندارم نمیدونم چجوری هست. تازه عضو شدم. نارنجک کجا هستی؟؟؟؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
. لعل گلرنگ تو را تا ساغر ومی بوسه زد .
.

. ساقی اندیشه ام پیمانه بوی گل گرفت .


رها
رها
کی بود آب ولرم و عسل و آبلیمو پیشنهاد داد :-Sهیچی میخاستم بگم یه درد ب دردام اضاف شد :|کم مونده پتو تشکمو توی دششویییی پهن کنم {-82-}

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو