یافتن پست: #بغض

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست


fatme
fatme
بق
بق
بقو

سارا
سارا
حلالم کن اگر روزی گرفتار دلت بودم ......
نفهمیدم که خوش بودی و تنها مشکلت بودم

تو قاب عکس این دنیا فقط چشم تو را دیدم
حلالم کن اگه هر شب تو افکار تو چرخیدم

خودت هر روز میگفتی که از تنهائی بیزاری
بگو این لحن دلگیرو هنوز در خاطرت داری

گلوم سر شاره از بغضه،یه بغض تلخ و پژمرده
یه موسیقی پر درده از یه آهنگساز سر خورده

سارا
سارا
یه وقتایی لازمه بن بست آخر نباشید
یه وقتایی لازمه باتلاق بعد از گودال نباشید
یه وقتایی لازمه آهِ ته مغز نباشید
یه وقتایی لازمه بغض آخر شب نباشید
یه وقتایی لازمه خاطره بدِ پس ذهن نشید
یه وقتایی لازمه سردرد بعد از بحث طولانی نباشید
یه وقتایی لازمه اون قطره آخری که لیوانو لبریز‌میکنه نباشید
یه وقتایی لازمه بغضِ لعنتی بعد از تنهایی نباشید
یه وقتایی لازمه سکوت کنید و شرایط رو بدتر از این نکنید،همین.

گِلآرِه
گِلآرِه
@Sahra
زری....
کاش ی بار دیگه آنلاین شدن تو ببینم💔

fatme
fatme
جنگه ! تو ذهنم جنگه ، دعواس ، دغدغه ،
فکر ، حرف ، خستگی ، بغض ، فشار ،
خانواده ، دوست ، درد .

Kelpase1
Kelpase1
سلااااااام من‌اومدم بسم الله {-23-}

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
تو می‌دونی بچه‌ای که اسباب‌بازی نداره و توی ترمینال جنوب تهرون داره به بچه‌ای نگاه می‌کنه که مامانش داره براش از اسباب‌بازی فروشی، ماشینِ عقب‌کِشِ فِراری می‌خره، چه حسی داره؟ چه بغضی داره؟

: یک دنیا پشت من ایستاده‌اند؛ یک دنیا خائن!


حضرت@دوست
حضرت@دوست

سردی بغض طبیعت این بار
شوکت جاذبه ی باغچه را می بلعد...

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
شده باران بزند بر بدن پنجره‌ات

ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره‌ات

▪️
▪️
گفتم:
- کی می‌دونه فردا چی قراره بشه!
اگه جنگ بشه چی؟!
خندید، گفت:
+ می‌ترسی؟
دستامو پیچیدم دور خودمو سرمو گذاشتم رو زانوم
- تو نمی‌ترسی؟
نگاه ازم گرفت
+ نه! هرکی یجوری می‌میره دیگه؛ ما هم اینجور...
از پشت پرده ی اشک تار می‌دیدمش
- فکر کن مرگِ عزیزاتو به چشم بیینی و نتونی کاری کنی...
ترسناکه دیگه! نیست؟!
نفسشو سنگین داد از سینه بیرون
+ رسمِ دنیا همینه؛ کاریش نمیشه کرد...
اما میشه قبل اینکه از دست بدیم همو، هوای همو داشته باشیم، خوب بخوایم برا هم، بجنگیم برای حال خوش همدیگه، از عشق بگیم، از دوست داشتن...
قبل از اینکه دیر بشه، قبل از اینکه از دستِ هم بریم، چه با جنگ، چه بی جنگ!
سر از روی زانو گرفتم و با بغض گفتم
+ دوستت دارما...
خب؟
لبخند زد.
- از اون دوستت دارمایی که از ترسِ فردای جنگه؟
پاک کردم خیسیِ زیر چشمامو
+ از اون دوستت دارمایی که واقعیه، که همیشگیه، که دِلیه...
چه با جنگ، چه بی جنگ!

زاهِر..
زاهِر..
راستی گفتم گوشیم سوخت؟
من خطاب به گوشیم: کجا باید برم؟ یه دنیا خاطرت منو راحت بذاره؟:خخخ

fatme
fatme
گیگیلیلیلی

fatme
fatme
به بازی و گردش میرفتن

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو