یافتن پست: #افسانه

wolf
wolf
آنکه از درد دل خود بفغانست منم

وانکه از زندگی خویش بجانست منم



آنکه هر روز دل از مهر بتان بردارد

چون شود روز دگر باز همانست منم



آنکه در حسن کنون شهره شهرست تویی

وانکه در عشق تو رسوای جهانست منم



آنکه در صومعه چل سال شب آورد بروز

وین زمان معتکف دیر مغانست منم



در غمت گر چه بیک بار پریشان شده دل

آنکه صد بار پریشان تر از آنست منم



عاشقانت همه نامی و نشانی دارند

آنکه در عشق تو بی نام و نشانست منم



عاقبت همچو هلالی شدم افسانه دهر

آنکه هر جا سخنش ورد زبانست منم




{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
ان شب که شد زندگی ما اغاز

اغاز شدافسانه این سوز و گداز

دادند به ما دلی و گفتند بسوز

دیدند که سوختیم گفتند بساز

سکوت شب
سکوت شب
افسانه ها را رها کن

دوری و دوستی کدام است؟

فاصله هایند که دوستی را می بلعند

تو اگر نباشی دیگری جایت را پر میکند

به همین سادگی...

سانیا
سانیا
عادتشه بیاد دلبری کنه بره رد کارش{-75-}

سانیا
سانیا
{-12-}{-12-}{-12-}{-12-}

توروخدا بسه:|بزار 5 مین گوشم استراحت کنه{-68-}{-109-}

زهرا
زهرا
کوتاه ترین جوک جهان:/

دوتا زن کنار هم ساکت نشسته بودن:دی

سانیا
سانیا
امروز و فردا خیلیا کنکور دارن

سلام به همه ی کنکوریا
عزیزای دلم خیلی خلاصه بهتون بگم کنکور اولین و اخرین راه سعادت شما نیست
تو زندگی اتفاقای زیادی براتون می افته که بعدها می فهمی کوچکترینش کنکور بوده
کنکور ضامن سعادت هیچ کس نیست نه قبولی نه رد شدنش
نه مدرک دانشگاهیت قراره گلی به سرت بزنه ، نه درس نخوندن باعث موفقیتت میشه
ول کنید این افسانه ها رو که فلانی رفت دکتر و مهندس شد و الان فلان موقعیت مالی و اجتماعی رو داره
یا بالعکسش که فلانی درس نخوند و الان پورشه و مازاراتی داره
دوست من!
کنکور فقط یک راه از هزاران راهی هست که تو زندگی باید طی کنی
مهم نیست از کدوم راه می ری
ولی همیشه یادت باشه سعادت در مکنت مالی يا مدرك دانشگاهى و القاب و شغلت نیست
سعادت فقط و فقط در شرافت خلاصه میشه
شما هرجا که هستی
هرشغلی که داری
آدم شریفی باشی ، سعادت مندی
دکتر شدی یا مهندس ، مغازه دار شدی یا بازاری
وارد بخش خدمات شدی یا تولید
کار فکری داشتی یا کار یدی
همیشه یادت باشه شریف باش و به هیچ قیمتی از ارزش های اخلاقی و انسانی دست نکش

در پناه خدا تو همه ی کنکور های زندگیتون موفق باشید!

khanpoor
khanpoor
عشق افسانه نيست...

هادی
هادی
تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش

من به افسانه نیما به تو می اندیشم





هادی
هادی

کاش میدانستم این را پیشتر
هر که عشقش بیش دردش بیشتر

ادامه شعر دیدگاه اول

hadi ahamdi
hadi ahamdi
لنکاوی یکی از زیباترین جزایر کشور مالزی با طبیعتی زیبا به شمار می رود. فریبندگی های فوق طبیعی لنکاوی٬ همین جا پایان نمی یابد؛ تقریبا تمام جاذبه های اصلی لنکاوی ریشه در حکایات و افسانه ها دارند. در حالی که این داستان ها به فرهنگ محلی طعمی خاص می دهند، فهمیدن چگونگی جذب بازدیدکننده در لنکاوی، چندان سخت نیست. زیبایی طبیعی، ماسه های سفید، نسیم ملایم، آب های روشن کریستالی، آبشارهای آرام و فضایی آرامش بخش، مناسب سرگرمی های بی سر و صدا و آرام است. لنکاوی، محلی عالی برای دوستداران طبیعت است. سواحل بسیار آن، درختان استوایی همیشه بهار و جنگل های بارانی اش، پناهگاهی امن برای حیات وحش محلی و جانداران دریایی به حساب می آید. [ لینک]




سید ایلیا
سید ایلیا
دروغ های علمی... برو دیدگاه

هادی
هادی
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد

من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد

شبیه شمع تنهایی که پای خویش می سوزد
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد

برایش شعر گفتم تا رقیبم پیش شاعرها
بگوید عاشقش او را هنرمندانه می خواهد

به قدر یک نگاه ساده او را خواستم اما
به قدر یک نگاه ساده هم حتی نمی خواهد

هادی
هادی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟



روزگاری من و او ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود



نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم



عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سروسامان دارد



چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو