Setare
تو مثل دلبری های پاییز میمانی
آدم نمیداند نگاهت کند
یا کوچه به کوچه عاشقانه در آغوش بگیرد ...
Mehrab
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به
روی من باز است و من لحظه به لحظه ی
زندگیم را به امید آرمیدن
در آغوش تو سپری می کنم
دست های من غرق التماسند
برای در آغوش گرفتن تو منی که
خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تو
لحظه شماری می کنم....
Mehrab
تمام علاقه ام را
در مساحت آغوشت حبس میکنم
تا هر بار که در سینه می فشارمت
نفس هایت
مرا به نام کوچکم صدا بزند
و جوانه ی عشق
روی گلدان لب هایت
شکوفه دهد...
(◍•ᴗ•◍)
کراش زدن قدمتش بر میگرده
به قرن هشتم....
اونجا که حافظ میگه:
"مجال من همین باشد،
که پنهان عشق او ورزم...
کنار و بوس و آغوشش چه گویم...
چون نخواهد شد"
ترنم بانو♥️
هرکس به وسعت دلتنگی اش شب را در آغوش میکشد و من سال هاست هم آغوش شبهایم شده ام .
علی باقری
در من دیوانه ای جا مانده
که دست از دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم میزند حرف میزند
میخندد شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند در آغوش بگیردت
به گمانم همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...