یافتن پست: #آغوشت

Mehrab
Mehrab
تمام علاقه ام را
در مساحت آغوشت حبس میکنم
تا هر بار که در سینه می فشارمت
نفس هایت
مرا به نام کوچکم صدا بزند
و جوانه ی عشق
روی گلدان لب هایت
شکوفه دهد...

korosh
korosh
@sara-a
ابجی سلام همش تقصیر توعه با این انتخابت :)))
بیا برو پسشون بده {-33-}

سارا
سارا
قشنگ ترین تعریف لانگ دیستنس هم میرسه به محمود درویش
اونجا که میگه :
نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بی‌نصیبم که فراموشت کنم

▪️
▪️
دلم میخواست
امشب همینجا
در همین خانه که رهایم کردی
می نشستی
مانند گذشته مادرم میشدی
برایم لالایی میخواندی و انگشانت در موج موهایم پیاده روی میکرد
هر از چند گاهی با انگشتانت اشک هایم را پاک میکردی
دلم میخواست اینجا بودی
امشب دوباره نبودنت را تجربه کردم
بعد از چهار سال دوباره به این خانه آمدم
برخیز
مهمان داری
امشب تنها توشه باقی مانده من از این جهان هستی به نزدت آمد...
برخیز عطر گل یاسمن من
دلم میخواست امروز بجای شنیدن عطر تو از مزارت
در آغوشم استشمام میکردم...
دوباره شهر بوی غم گرفت
دوباره کسی را از دست دادم
یادت می آید...
گفته بودی که روزی برای دخترمان از عطر گل های شقایق میگویی...
گفته بودی هیچ گاه نمیشود که مرا تنها بگذاری
و امشب چهار سال است تنها در این دنیا از شهری به شهر دیگر میروم...
دلم میخواست امشب بودی...
خانه سراغت را میگیرد...

▪️
▪️
“انگار که گم می شویم در دل تمام سیاهی های شب
آن روز ها که بار دلتنگی به خاک سیاه دلمان می نشانند
و شب ها خدا می داند این بالین ها چه بستر سردی را در بر داشته اند
چه اشک های بی رنگی که ردشان تاصبح روی صورت خشک می شوند
و وای بر صبح ها که شبی در پیش دارند
انگار این قفس برای تپیدن تراشیده نشده
که اینگونه متقاضی طلب های بی اهمیت می خراشد روح را
و سرنوشت بدخط می نویسد بر این خاطرات
تا کجا تحمل می تواند تحمل کند؟
انقدر در تب و تابی خاموش از خواب فراموشی برخاسته ایم
که شانه ها تکیه دیوار نخواهند گرفت.
کاش می‌توانستم مثل شادمهر بگویم
"باید ترو پیدا کنم ، شاید هنوز هم دیر نیست"
اما آنقدر دیر شده که دیگر باید سراغت را در آسمان ها بگیرم فرشته کوچک من...
امروز صبح چای کافه چی طعم آن روز هارا می داد...
کاش میشد در زمان سفر کنم تا بار دیگر در آغوشت آرام بگیرم...


سید ایلیا
سید ایلیا
🏝مَتَی نُغَادِیكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ عَیْنا؟
كی کنار تو، روزمان شب می‌شود و چشمانمان به چشمانِ تو روشن ..؟🏝

✍ باشد قبول؛
بر نبودن و ندیدنت صبر باید کرد!

اما خیالِ چشمان مست و ..
مستیِ حرارت آغوشت را از من مگیر،
که تمام علّت نفس‌های من است!

الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج

bahram
bahram
آنجا را نمی‌دانم!
اما اینجا بی‌تو، بدونِ آغوشت
خیابان به خیابان، برگ به برگ
پاییز به شدت دارد اتفاق می‌افتد..

حضرت@دوست
حضرت@دوست
• در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو

ترا می‌خواهم و دانم که هرگز
• به کام دل در آغوشت نگیرم

• توئی آن آسمان صاف و روشن
• من این کنج قفس، مرغی اسیرم

• ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
• در روحمان طراوت مهتاب عشق بود

• سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
• خامش بر آستانه محراب عشق بود


صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو