محسن
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش..
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
محسن
🌷گاهي گمان نميکني ، ولي خوب ميشود
🌹گاهي نميشود که نميشود که نميشود..
🌷گاهي هزار دوره دعا ، بي اجابت است
🌹گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود ...
🌷گاهي گدايِ گدايي و بخت با تو يار نيست
🌹گاهي تمام شهر گداي تو مي شود ...!
🌷گاهي براي خنده دلم تنگ ميشود
🌹گاهي دلم تراشه اي از سنگ ميشود ...!
🌷گاهي تمام آبيِ اين آسمانِ ما
🌹يک باره تيره گشته و بي رنگ ميشود ...!
🌷گاهي نفس ، به تيزيِ شمشير ميشود
🌹از هرچه زندگيست ، دلت سير ميشود ...
🌷گويي به خواب بود ، جوانيمان گذشت
🌹گاهي چه زود فرصتمان دير ميشود ...
🌷کاري ندارم کجايي چه ميکني ...
🌹بي عشق سر مکن ، که دلت پير ميشود...
محسن
می گویند: محبت كن، راه دورى
نمیرود!
برعكس، محبت همه جا میرود،
از زمين تا آسمان، از دل به دل،
حتّى تا پيش خدا هم مى رود.!
aliaga
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد ...
?
امیدها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دستهای انسان ها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگانی می کند
یکی تحمل
رها
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من بیپا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخها آبست تو ای باغ بیپایان من یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشهام افلاک نی ای وصل تو کیوان من مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا...
Maryam
خدایا دلم که برایت تنگ می شود،
با آنکه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می کنم،
چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد:
بی انتهاست،
بی دریغ است
و چون یک دست مهربان همیشه
بالای سرماست!
پس در این روز از توبرای عزیزانم
سلامتی. , نشاط , دلخوشی ,
و عاقبت بخیری و بر آورده شدن
حاجات طلب میکنم
سرچشمه حيات آدمى"دل" است
هر آنچه را كه از دل بگذرانيم دير يا زود
همان در زندگيمان رخ خواهد داد.
پس، به دل بيآموزيم كه فقط نيكى ها را
از خود بگذراند تا ما را
به مراد و آرمانهاى والا برساند.
با مثبت انديشى و نيك گرايى،
مسير رسيدن به آرمانها ساده ميگردد،
و"تقدير" رخ ميدهد و "تقدير" يعنى
به بار نشستنِ نيك انديشى و مثبت گرايى...
زيباترين انرژى هاى مثبت را
نصيب دوستان و عزيزانم گردان
تا تقديرشان آنگونه كه تو ميپسندى مهيا شود...
🌸 لطف پروردگار هميشه شامل حالتان 🌸
سید ایلیا
شب قشنگترین اتفاقیست که
تکرارمیشود تا آسمان
زیباییش را به رخ زمین بکشد
خدایا ستاره های آسمان را
سقف خانه دوستانم کن
تا زندگیشان زیبا باشد
یادشون بخیر
عااالی