خانوم اِچ
😐تو دانشگاه ما همه همو میشناسن
و الان من با یه نفر هستم ولی خودم خبر ندارم:/
چ جالب
ترم پیش هم یکی ازم خاستگاری کرده بود همه میدونستن الا
من ....
پ.ن :از دانشگاهای کوچیک دووووورییییی کنید :/
aliaga
لحظه هایی هستند که هستیم
چه تنها چه در جمع،اما با خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود، همانجا که می خواهد
بی صدا بی هیاهو
همان لحظه هایی که
راننده آژانس میگوید: رسیدین!
فروشنده می گوید: باقی پول را نمی خواهی؟
راننده تاکسی می گوید: صدای بوق را نمی شنوی؟!
و مادر صدا می کند: حواست کجاست؟!
ساعت هایی که
شنیدیم و نفهمیدیم، خواندیم و نفهمیدیم ،دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد ، تاریک شد ،چای سرد شد
غذا یخ کرد ،در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم به خانه
و کی گریه هامان بند آمد
و کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید شد
و از آرزوهایمان کی گذشتیم؟!
یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که با خودمان نیستیم... .
رها
نه تو آنی که همانی نه من آنم، که تو دانی ️....
❤️
محمّد
یک شبی درخواب خوش هم جاده بارؤیا شدم
مثل صیدی پای دربند دل شیدا شدم
صبح روشن را به شام زلف یلدا باختم
مثل مجنون مست مست ازبادۀ لیلا شدم
دل گرفت ازمن زمام اختیارم را به کف
غافل ازدلواپسیها غافل ازفردا شدم
زد به قلبم آتشی را شعلۀ جانسوزعشق
سوختم تا درشرارعاشقی ،امحا شدم
ذرّه هایم را نسیمی برد تا اعماق دشت
تا که چون شبنم نگین گونۀ صحرا شدم
شد گلستان منزل حال خرابم ازوفا
چند روزی باده نوش ازساغرمینا شدم
ناگهان توفان شد و جام از بلا لبریزشد
درهراس ازغرش این رعد برق آسا شدم
شهد گلهای شکفته سهم توفان بودو ،من
باهزاران آرزو بی بهره ازرؤیا شدم
----------
علی اصغرشکفته
ازکتاب آهنگ عشق
a313
ز تمام بودنی ها، "تو" همین از آن من باش
که به غیر با "تو" بودن، دلم آرزو ندارد!
-حسین منزوی
WeT
خیلی أ رفیقامون دیگه اینجا نیسن 🙂
سید ایلیا
.شبـی سیـاهـم ُ
در آرزوی طلعـت مـٰاهـت..
دختر عموی منم همچین توهمی داشت
متاسفانه بعد عروسیمم پیش خانمم همچین توهماتشو بازگو کرده بود ک فورا جلوشو گرفتم
همیشه همچین موجودات بیشعوری همه جا هستن
یا خدا
وااای