aliaga
خـرم ان روز کـز ایـــن منـزل ویـران بــروم
آسان جان طلبــم و از پـی جـانان بــــروم
گـر چــه دانم که بــه جایی نبـرد راه غریب
مـن به بوی ســـر ان زلف پریشان بـــروم
دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
سید ایلیا
اگــر روزی ...
محبـت کـردیـم بـی منـت ...
لـذت بـردیـم بـی گنـاه ...
بخشیـدیـم بـدون شـرط ...
آن روز واقعـا زنـدگـی کـردهایـم ...
wolf
آتیشِ رفتنت هنوز
نورِ خونه ی منــه …
aliaga
این طرف مشتی صدف ،آنجا کمی گل ریخته
موج،ماهــی های عاشق را به ساحل ریخته
بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره است
بعد از این در جــــام دریا ماه کامل ریخته
مرگ حق دارد که از ما روی برگردانده است
زندگـــی در کـــام ما زهــــر هلاهل ریختـــه
هر چه دام افکندم آهوها گریزان تر شدند
حال، صدها دام دیگـــر در مقـــــابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجـــا پا میگذارم دامنـــــی دل ریخته
عارفـــی از نیمه راه تحیـــــر بازگشت
گفت ،خون عاشقان منزل به منزل ریخته
فاضل نظری
??????
منـی ک پـشتت بودمو
خواهـشا واینستا روبـرومـ ↻
تعداد پستای امروزت یازده تاس
قبلا هم گفتم ک تعداد پست های مجاز روزانه هش تاس بیشتر ازین نشه
علی جان اینجا باید ۸ تا کلا پست بذاری