آقا وقتی اومدم این خونه چند تکه اهنربا کوچیک دیدم رو در و چارجوب در و نرده پله
بهشون دست نزدم
الان می بینم اون بالای بالای در ورودی که من هیچ جوره قدمم نمیرسه باز چند تکه اهنربا چسبوندن
یعنی چی
چکارشون کنم
اهنربا که به جادو جنبل ارتباط نداره ؟
یکی از همکلاسی های دانشگام خودش بندری بود میگف پسر خالم جنون گرف، یه ملا آوردیم میگف توی همه درختاتون هست، بعد گف با تعجب یه گوشه از خونه ک درخت نبود هم نگاه کرد گف اینجا هم هست، اینجا ک درخت ندارین!!!! گف خاله م گف قبلا یه درخت اینجا داشتیم 😶😶😶😶
این بحث خیلی توی بندر زیاد بود همه میگفتن!
بعد میگف همون ملا چن تا ورد خوند از توی درختا و خونه با احترام بیرونشون کرد و بردشون توی کوه 😶😶😶
گف بعدش پسر خاله م ک تيمارستان بستریش کردیم خوب شد مرخصش کردیم آوردیمش خونه 😶😶😶
بعد از اونم گف یا گل های کاغذی ک خار دارن کنارشون بکار یا قیچی یا چاقو بزار روی درختا بمونه 😶😶😶
این دوستمون هم کلا آدمی نبود ک دروغ بگه، خیلی هم مذهبی و معتقد بود...
تو که کلی رخت با دست تو حیاط نشستی
اخرین لباس که اویزیون کردی
یهو بند رخت پاره شه همه لباس ها بیفتن زمین
تا عشق و عاشقی یادت بره
و دوباره لباس ها را از نو می شورد
یه بار ضریح امامحسین از شهرمون رد کردن
جمعیت جوری ریخته بود
کم موند کشته بدیم
یکی از اشنایان که با نطام و دین زاویه داره
اون همه جمعیت دیده بود
ناامیدانه گفت چیزی که من امروز دیدم
محاله این رژیم عوض شه
به قول ایشون
چیزی که من امروز دیدم محال این نظام چیزیش بشه
تولد ۴۵ سالگیت مبارک
چش بدخواه داخلی و خارجیت کور شرشون به خودشون برگرده و اینا
برابر؟!
هزار تا شبکه داره علیه این مملکت فعالیت می کنن که شما جملات اونا رو تکرار کنی بعد می گی شرایط برایر؟!
شرایط اگه برابر بود که خیابون کم بود برا این همه جمعیت
ولمون کنید بابا
سلام علیکم یا اخی کیف احوالک
اگر ناراحت نمیشی
خودم بودم و دیدم نه فیلم ببینم
و اگر هم باز ناراحت نمیشید دسته ای ندیدم که گردان ال و بل باشه
اکثرا خونواده و تکی اومدن
خودمم با دوستم رفتم نه اداره و دانشگاه کسی حتی نگفت بیا
کمی از فجازی دور بشید
سالگرد فوت پدر بزرگم اول دی هست
مامانم رو بشدت دوس داشت و تک دختر بود مامانم و راه دور
شب یلدا خونه کسی دعوت بودیم خدابیامرز زنگ میزنه خونمون داداشم میگه نیست بعدا اومد میگم زنگ بزنه
اون موقع گوشی همراه کم بود
وقتی برمیگردیم مامانم میگه بابا بزرگ زنگ زد فردا صب بهش زنگ میزنم الان خوابن
صبم با زنگ تلفن ک حامل خبر فوت پدربزرگم بود بیدار شد
تو حسرت شنیدن صدای دخترش رفت
از اون موقع تاحالا حتی اگه بدترین جا باشم و دستم بند ، زنگ بزنن جواب میدم میگم زنگ میزنم بهتون، بی پاسخ نمیذارمشون
خا
کادوهاتون با عکس قدی پی وی