از همه گریختم، گَر چه میانِ مردُمم....
مشخصات
موارد دیگر |
رها |
|
258 پست |
 |
زن |
دنبال‌کنندگان
(37 کاربر)
بازدیدکننده
(5640 کاربر)
برچسب های کاربردی
رها
رها
واقعا چجوری دست میزارید رو نقطه ضعف یکی و احساس غرور میکنید 
من وقتی یکی از ضعف خودش میگه، میگم عهههه خودمم دقیقا همینم و تازه پیاز داغش هم چن برابر میکنم
من وقتی یکی از ضعف خودش میگه، میگم عهههه خودمم دقیقا همینم و تازه پیاز داغش هم چن برابر میکنم
رها
دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد آن چه سعی است، من اندر طلبت بنمایم این قَدَر هست که تغییرِ قضا نتوان کرد دامنِ دوست به صد خونِ دل افتاد به دست به فُسوسی که کُنَد خصم، رها نتوان کرد عارضش را به مَثَل ماهِ فلک نتوان گفت نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد سروبالایِ من آنگه که درآید به سَماع چه محل جامهٔ جان را؟ که قبا نتوان کرد نظرِ پاک توانَد رخِ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکلِ عشق نه در حوصلهٔ دانشِ ماست حلِّ این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد غیرتم کُشت که محبوبِ جهانی، لیکن روز و شب عربده با خلقِ خدا نتوان کرد من چه گویم؟ که تو را نازکیِ طبعِ لطیف تا به حَدّیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابرویِ تو محرابِ دل حافظ نیست طاعتِ غیر تو در مذهبِ ما نتوان کرد ❤️حافظ❤️ پ. ن:با صدای همایون شجریان گوش بدید، لذتش چندین برابر خواهد شد 👌
#حافظ_عشق
#حافظ_عشق
·
رها
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
.gif ":آخی"){kind=icon}
.gif ":ضرب"){kind=icon}
.gif ":شعرنگو"){kind=icon}
رها
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن...
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند ...
پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم...
از بس لطیف است آن بدن... ترسم که آزارش کند...
ای آفتاب آهسته نه... پا در حریم یار من ...
ترسم صدای پای تو ...خواب است و بیدارش کند...
پروانه امشب پر نزن... اندر حریم یار من...
ترسم صدای شه پرت قدری دل آزارش کند...
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند ...
پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم...
از بس لطیف است آن بدن... ترسم که آزارش کند...
ای آفتاب آهسته نه... پا در حریم یار من ...
ترسم صدای پای تو ...خواب است و بیدارش کند...
پروانه امشب پر نزن... اندر حریم یار من...
ترسم صدای شه پرت قدری دل آزارش کند...
رها
-فندقی 
یه میوه ای برام بیار ک هسته داشته باشه
_من:باشه عزیزم! بیا این ازگیل، دوس داری؟!
-فندق:نه خودت بخور هسته شو بده به من!!!
من
، بیا این هسته! میخای چیکار کنی؟
-فندق :برم کاردیدش کنم
(میخاد بکاره)
یه میوه ای برام بیار ک هسته داشته باشه _من:باشه عزیزم! بیا این ازگیل، دوس داری؟!
-فندق:نه خودت بخور هسته شو بده به من!!!
من
، بیا این هسته! میخای چیکار کنی؟-فندق :برم کاردیدش کنم
(میخاد بکاره)
رها
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد..
❤️طوطی و بازرگان، مولانا
بسیار زیبا و آموزنده 👌
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد..
❤️طوطی و بازرگان، مولانا
بسیار زیبا و آموزنده 👌
قربون دستت
رها
من عاشق روي توام، كاين گونه بر دف ميزنم
ميســـــوزم و بهر تسلاي جگــــــر دف ميزنم
در بند گيســـــــوي توام، زنجير مــــوي توام
چون بر نميآيد زمن، كــاري ديگر دف ميزنم
امشب منم مهمـان تو، دست من و دامان تو
يا قفل در وا ميكني، يا تا ســـحر دف ميزنم
من موج ازخود رانده ام، كز بحر بيرون مانده ام
تا ســـــاحل آغوش تو، بي پا و سر دف مي زنم..
اینجوری تهدید کردن آرزوستیا قفل در وا میکنی یا تا سحر دف میزنم
ميســـــوزم و بهر تسلاي جگــــــر دف ميزنم
در بند گيســـــــوي توام، زنجير مــــوي توام
چون بر نميآيد زمن، كــاري ديگر دف ميزنم
امشب منم مهمـان تو، دست من و دامان تو
يا قفل در وا ميكني، يا تا ســـحر دف ميزنم
من موج ازخود رانده ام، كز بحر بيرون مانده ام
تا ســـــاحل آغوش تو، بي پا و سر دف مي زنم..
اینجوری تهدید کردن آرزوست
یا قفل در وا میکنی یا تا سحر دف میزنم
حسن کلید نمیشناسین کیه؟
الی تو ک توی استعلاجی بالداری ای
، پد هم لب و دهنه 
تو فرشته ای
یه دونه ای شاهین جان ❤️
قانع کننده بود