ᴍᴀʜɪ
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
“مهربان خدایم” :)
ᴍᴀʜɪ
[آدمايی كه تغيير ميكنن و بد ميشن يه چيزو فراموش ميكنن، اونم اينكه ما موظف نيستيم تا ابد دوسشون داشته باشيم] (:
Yas
و چه احساس نجیبی ست
که با دیدن تو
طلب عشق زِ بیگانه ندارم هرگز
ᴍᴀʜɪ
بین "علاقههایتان" و "منطقتان"، هیچوقت یکی را انتخاب نکنید!
باور کنید هیچکدامشان به تنهایی درست نیست
نه علاقه ای که بیمنطق باشد
و نه منطقی که بدون علاقه جلو برود.
همیشه انتخابهایتان را جوری تعیین کنید
که نه بی منطق باشد و نه بیعلاقه
یک جور قاعدهی بُرد، بُرد.
تقسیم کردن انتخابها به این دو دسته
پشیمان شدنش قطعی است... (:
ᴍᴀʜɪ
با دلخوری به خدا گفتم:
درب آرزوهایم را قفل کردی
و کلید را هم
پیش خودت نگه داشتی.
خدا لبخندی زد و گفت:
همه ی عشقم این است
که به هوای این کلید هم که شده
گاهی به من سر میزنی...^_^
ᴍᴀʜɪ
به ما یاد ندادن خودمون باشیم
به ما یادندادن از زندگی لذت ببریم
به ما یادندادن به بقیه محبت کنیم و ازشون محبت بخایم
..
به ما گفتن باید بتونی معدل بیست بگیری
تا بتونی دانشگاه خوبی قبول بشی
تا بعدش یه شغل خوب و پر درآمد گیر بیاری
و بعدش تا اخر عمرت کار کنی
ازماهمیشه میخواستن آدم دیگه ای باشیم نابغه باشیم معدل خوب بگیریم
این که ماحتی یادنداریم زندگی کنیم خیلی برام دردناکه! ):
خیلی قشنگ...عالی
عالی نگاهته
میدونم