یاس
اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
aliaga
قرار بود ی نفر برام کولر گازی بپرسه از بندر دمش گرم ....
یکمم صبر کنه میگم بجاش بخاری بپرسه
WeT
أ دیشب یسره داره بارون میزنه 😎
fatme
بیشعور فقط پسر عموم
وسط گرما تو ماشینش نشستیم
میگه شیشه هارو بدین بالا تا کولرو روشن کنم
ما هم شیشه هارو دادیم بالا
بخاری ماشینو روشن کرد😐
....
یادمان باشد
که هیچگاه لبخندمان را در آیینه
جا نگذاریم
شاید این لبخند
تمام روز کسی را عوض کند!
رها
از ساعت 3شب تا الان 50بار برقا قط شدن 😐پخیدیم از گرما 🥵
گمونم کامنت اول رو نخونده
قچنگ بود
دیگه بقیه ش خوندن نداشته