پدر من تو شبکه اجتماعی رقیب من عضو شده بود رقیب رفیق هم بودیم اومد بهم گفت که بابات اومده سایت من سایت اونم خیلی جاهاشو خودم کار کرده بودم ادمینش بودم بعد بابام هر روز از اون شبکه اجتماعی تو خونه تعریف میکرد و . . .
پدر من فکر میکرد من تو شبکه اجتماعی ها فعالیت دارم صب تا شب برا همین سرم تو گوشیه هیچ وقت نتونستم بهش بفهمونم خودم شبکه اجتماعی دارم
فکر میکنم عمرمو طلف کردم
باید مثل همه بچه ها بازی میکردم مثل بقیه میرفتم دانشگاه آزاد یه مدرک میگرفتم مثل همه باید تقلب میکردم مثل همه الآن کارمند بودم و پدر و مادرمم کیف میکردن
فکر میکنم عمرمو طلف کردم
باید مثل همه بچه ها بازی میکردم مثل بقیه میرفتم دانشگاه آزاد یه مدرک میگرفتم مثل همه باید تقلب میکردم مثل همه الآن کارمند بودم و پدر و مادرمم کیف میکردن
به نطرم ته دلشون اینجور نیست
بابام به ظاهر از من بیشتر از بقیه عاصی هست درخت بی ثمر بودم
هی درس خوندم و هیچ 😑 همیشه سر کوفت رو میزنه
ولی بهمن حالش خیلی بد شد طوری که حافظه اش از کار افتاد و هیچ کس رو نمی شناخت
منو میدید همش دعام میکرد می گفت نمی دونم کی هستی ولی برا من خیلی خوب بودی هر کار خواستم انجام دادی 😭😭😭
هر وقت باز دعوام می کنه یا یرکوفت میزنه میدونم ته دلش این نیست
میدونن چی می کنیم ولی اینکه حقمون نرسیدیم و عصبانیتشون از دست روزگار سر ما خالی می کنن 😔
سلامت باشید اره
تمام ترس و لرز منم به خاطر باباس هم قلبش مشول داره هم کلیه ش باید اورژانسی جراحی میشد ولی با این کرونا میترسیم با دارو کنترلش کردیم
ولی عمرا فامیلا بی خیرمون بفهمن مریض داریم😑
·
تو هم برو عکس بچه بزار زیرش بنویس سگ و از اینا میخوام
😂😂😂😂😂باشه
این ینی توی هر شرایطی عشق و رابطه باید دوم باشه؟؟
ارع
عشق منطق سرش نمیشه