خندهی خشکی به لب دارم ولی بارانیام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانیام
مثل شمشیر از هراسم دستوپا گم میکنند
خود ولی در دستهای دیگران زندانیام
بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانیام
میزند لبخند بر چشمان اشکآلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریهی پنهانیام
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم میدهد نادانیام
#سجاد_سامانی
چون یاد تو می آرم خود هیچ نمی مانم.....
گر عهد کنی عهد تورا من بشکستم با سه چهار دافه جدید عهد ببستم
عهد دانه عهده عاهدانم ای عاهد برعهده عهدت عاهدی عهدی ک عهدم
@acet
بیت دوم رو معنیش رو بگو
پست ادبیِ اینجا رو به هم نریزیم حالا، بعدا معنی و تفسیرشو اختصاصا تو یه پست جدید میگم براتون 😁