یافتن پست: #یعقوب

حضرت@دوست
حضرت@دوست

کز پی یعقوب محزون از بر یوسف بشیر
چون زمان آمد ز مصر آهنگ کنعان کرد و رفت

WeT
WeT
رفت ولی بازم خاطره هاش ،،،

Mehrab
Mehrab
صبور باش...
که اعجاز صبر
هم یعقوب به وصال یار رسانید
هم زلیخا را...

خانوم اِچ
خانوم اِچ
فقه واقعا سختههههه اه
اخه برای چیییی شغل بافندگی باید مکروه باشه

یاس
یاس
و يسئلونك عن الحياة،
قل هي بجمال يوسف
و حزن ابيه
و غدر اخوته...

«از تو درباره‌یِ زندگی می‌پرسند،
بگو به زیبایی یوسف،
به اندوهگینی یعقوب
و به خیانت‌کاریِ‌ برادرانشه...»

|#عربیات 🪴|
{-83-}

★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
و گویی؛
برای خاطرات،قلبی است؛
ک جز در شب،
نمیتپد!

حضرت@دوست
حضرت@دوست


صبور باش که اعجاز صبر، هم یعقوب
به وصل یار رسانید هم زلیخا را

سید ایلیا
سید ایلیا
خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ"شیعه"
نمی دانم این "انتساب"را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دلسوخته ات هستم
یا باعث و بانی
به چاه غیبت افتادنت!

وای بر من اگر اینگونه باشم...

سید ایلیا
سید ایلیا
یوسف زهرا

خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ"شیعه"
نمی دانم این "انتساب"را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دلسوخته ات هستم
یا باعث و بانی
به چاه غیبت افتادنت!
وای بر من اگر اینگونه باشم...

اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عطر گیسوی تو

رفته‌ای تا در نبودت خانه‌ام زندان شود
چشم من در انتظارت غرق در باران شود

زیر باران‌های شهرم خیس و بی تابم هنوز
بی تو در پس کوچه‌ها تا کی دلم گریان شود

روز و شب از روزگارم عطر عشقت را نگیر
باش تا تقدیر پر آشوب من آسان شود

مثل یعقوبم که نابینا شدم در حسرتت
رفته‌ای تا شهر من غمگین تر از کنعان شود

روزگارم غیر غم چیزی ندارد بعد تو
قصد داری از غمت دنیای من ویران شود


حضرت@دوست
حضرت@دوست


با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان "وای به حال دگران" شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد


صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو