میگن یارو معده درد داشته میره دکتر می بینه واویلا چقدر پول ویزیت بالا هست میره پیش دکتر
دکتر بهش میگه چته کجات درد می کنه میگه خودت بگرد پیداش کن این همه پول دادم الکی بگم کجام درد می کنه
معلم از دانش آموزان خواست که درباره یک مسابقه فوتبال، انشا بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر.
معلم از او پرسید:چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد نوشته ام. معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد، نوشته بود: به علت بارندگی، فوتبال برگزار نخواهد شد
میگویم جانِ دل؟
شما که پا قدمتان خوب است ،
می شود بیایید ؛
پا به قلبِ ویرانه ی ما بگذارید ،
و هیچوقت قصدِ ترکش را نکنید؟
آخر میدانید چیست؟
شما که نیستید ،
کار و بارِ دلِ بی نوایمان
از رونق افتاده...!
داد درویشی از ره تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت از دوزخ ای نکو کردار
قدری آتش بروی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچکس آتشی نمیافروخت
ز آتش خویش هر کسی میسوخت..
"صغیر اصفهانی" اولین باره اسم شاعرشو میشنوم.. چند سال پیش این شعر رو توی یکی از آلبومهای پرواز همای گوش دادم و چقد برام دلنشین بود
ش لا مت باشی اهل ش ی گار که نیست
😁😁😁
با اون دیگه دوست نباش
بد آموزی داره برات خیلی وضعش خرابه
اون دوست ماست من دوستش نیستم