یافتن پست: #گران

aliaga
aliaga
آغااااا فارسی غذای یتیمچه میشه بی پدر مادر؟؟؟؟؟؟؟؟:فکر

korosh
korosh
هرکی میتونه با ناراحتیای دیگران همدردی کنه، اما خوشحال شدن برای موفقیت دیگران ذات خیلی پاکی میخواد.....👍

❤
_تو نمی‌تونی همین‌جوری ول کنی
بری و همه رو نگران کنی !

+ یه وقت‌هایی آدم باید فقط مسئولیت خوشحالی خودشو قبول کنه ، حتی اگه خودخواه به نظر بیاد . ‌.

دیالوگی‌از‌فیلم بوجک‌هورسمن

♡✓
♡✓
غلتیدنِ بـاران ....
برگـونہ ۍ سـردِ زمین ...
خبـر از عصـرجمعه
لبـریز از تنهایـے میدهد ...
و من در تڪرارِ عادتِ
دوست داشتن تو ....
چشمهایـم را در مسیرِ آمدنت
پیـوستہ میـدارم نگران از اینکه.. ...
روزگـار ...
آرزوۍ دیـدار تـورا محـال ڪند...
یا آمیـزشِ اشڪ و بارانِ
نشسته بردیـده ام ....
چشـمِ انتظـارِ مـرا تـار ڪند ...




fatme
fatme
من ادمی بودم که هیچوقت قهر نمیکرد
جز مواقعی که زیاد عصبانی میشدم
همیشه با خنده و خوشرویی همه چیو سعی کردم حل کنم
ادمایی که اهمیت داشتن برام هروقت قهر میکردن
سعی میکردم از دلشون دربیارم که باهام آشتی کنن
اما جدیدا فهمیدم انقدری که من اهمیت میدادم
در عوضش من هیچی مهم نبودم برا اون اشخاص 😂😂
و تا من نرم سراغشون اونا پیداشون نمیشه
فقط وقتایی که بهم نیاز داشتن دورم میپلکیدن😂

Nariman
Nariman
اگه دیدی یکی بی دلیل
یهویی رفتارش با شما
عوض شده
نگران نشو چیزی نیس
یا با قبلی آشتی کرده یا
با بعدی آشنا شده
هر کسی را تا لیاقتش
همراهی کن...

هادی
هادی
نبض تهی دست نگیرد طبیب
درد فقیر، ای پسرک، بی دواست
ما فقرا، از همه بیگانه‌ایم
مرد غنی، با همه کس آشناست

❤
زندگی خودتو با دیگران مقایسه نکن.
هیچ مقایسه ای بین خورشید و ماه وجود نداره.
نوبت هرکدوم که برسه، میدرخشه...


Elham
Elham 👩‍👧‍👦
مخام موهامو کراتین کنم{-155-}

♡✓
♡✓
بابا بزرگم امشب یادش افتاد که باباش فوت کرده داره زار زار گریه میکنه حالا هر چی بهش میگیم خیلی وقت فوت شده قبول نمیکنه میگه برا من امروز خبر اوردن 🥺

Saye
Saye
آدم پیش بعضیا آرامش عجیبی داره.
حتی اگر غریبه باشه... قبول دارین؟

aliaga
aliaga
در نبود فنچ سایناحکایت امروز با بنده:...

...
...
💢

مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.

کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد.
وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد، به کمک او پرداخت.
سپس کم کم وضع عوض شد.
پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاد.
باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.

پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت.

Nariman
Nariman
اطرافیانم را
وقتی شناختم که
شرایط سخت شد...

aliaga
aliaga


۹۶

:گل

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو