پدر محمدهادی و ریحانه
من همیشه فوبیای گیر کردن تو آسانسور داشتم!
امروز بحمدالله توفیق حاصل شد آسانسورمون خراب شد و توش گیر کردم و تا اومدن نجاتم دادن کلی وقت اون تو بودم...
واقعا به این نتیجه رسیدم که گیر کردن تو آسانسور اصلا چیز خاصی نیست و فوبیام کاملا ریخت...
این رو میشه به سایر فوابی(جمع مکسر فوبیا) هم سرایت داد و اساسا از امروز صبح به بعد نگاه فلسفیم به دنیا یه جور دیگه شده!
خدایا حقیقتا شکرت
خانوم اِچ
من عاشق شدممممم😭😭😭😭
چیکار کنم چجوری بش نزدیک شمممم
یکی از دانشجو های دکتری دانشگاهمون اصالتشم افغانیه ولی خیلی خووووبه
من چیکارررر کنممممم بگیددددد😭😭😭
Tasnim
یه کلمه به طرف گفتم فوروارد کردن مطالب کلاس از یکی دیگه به منزله تقلبه
طرف هرچی از دهنش دراومد گفت، بعد تازه گفت پیگیری میکنم حرفتونو
خیر سرش میخواد معلم هم بشه
منتظرم پیگیری کنه که کامنتهای پر از ادب و شعورش رو بفرستم برای مسئول، ببینه چه دسته گلهای معطری میخوان مدرک بگیرن
WeT
دلم میخواد بزنم بیرون سرمو از شیشه ماشین درآرم 😕😕
ولی سرده خب 😕😕😕
❤
- با طُمأنینه نِشَست و گفت :
« به دوستانم سپردهام هرگز عاشق نخواهم شد ! »
اما اخیراً مرا درونِ رگهای قلبی در زیرِ پوستِ زنی یافتند ..
+ در گودیِ زیرِ چشمانِ نگرانش نگریستم و گفتم :
« من ، خانهی تو هستم »♥️
مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص مي شوم!
فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ
وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ
دقیقا
ینی الان اینایی ک با کاه آبلیمو درست میکنن و میدن بیرون مرض لاعلاج میگیرن :/
نه تنها اونا
حتی خود من ، یه سری مشکلات نتیجه ی رفتار خودمه