یافتن پست: #چشمان

حضرت@دوست
حضرت@دوست



چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشیدن به سوی‌اش
خم شدم

همه‌ی خورشیدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نومیدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان‌ات چندان ژرف است که
من در آن حافظه‌ی خود را می‌بازم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان تو گویی در سایه‌ی پرندگان
اقیانوسی است درهم‌آشفته

سپس ناگهان
هوای دلپذیر آغاز می‌شود
و چشمان تو دیگرگون می‌شوند

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن می‌درخشد
از افق روشن‌تر است

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک می‌اندازد
هر شیشه در محل شکسته‌گی
آبی‌تر است

حضرت@دوست
حضرت@دوست

تو خواهی ماند
و کسی نه خواهد دید
و نه خواهد فهمید زیستن ات را در چشمانم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو را وصف ناپذیر
زندگی خواهم کرد

در چشمانم خواهم زیست
در چشم‌هایم ، تو را پنهان خواهم کرد

حضرت@دوست
حضرت@دوست


نمی دانم چه چیزی بود
در گیسوانت
باد بود که دیوانه وار می وزید
یا شاید چشمانم آنگونه می دید
هر حالت گیسوانت را
دوست داشتم

حضرت@دوست
حضرت@دوست


دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی‌کنم
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری‌ست
چشمانم پُر نمی‌شود
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته‌ام

حضرت@دوست
حضرت@دوست
‌-چیز-تو

اینقدر وابسته شدم
به چشمان‌ات
که مرا نگاه نمی‌کنند ؟
یا به قلب‌ات
که مال من نیست ؟

Ahmad
Ahmad
کوشیدم بوی تو را
از سلول‌های پوستم بیرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بیرون نشدی
کوشیدم تو را به آخر دنیا تبعید کنم
چمدا‌‌‌ن‌هایت را آماده کردم
برایت بلیط سفر خریدم
در اولین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم
وقتی کشتی حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهمیدم در اسکله‌ام
تازه فهمیدم آنکه به تبعید میرود منم
نه تو.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نه شو ای دیده نقش غم

مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو