یافتن پست: #چادر

رها
رها
باز گردد عاقبت این در؟! بلی🌱/


رو نماید یار سیمین بر؟! بلی🌱❤️

ساقی ما یاد این مستان کند؟! /

بار دیگر با می و ساغر؟! بلی🌱/

نوبهار حسن آید سوی باغ؟! /

بشکفد آن شاخه‌های تر؟! بلی🌱👌/



_جواب همه **بلی**است ❤️🌱

خانوم اِچ
خانوم اِچ
اینجا خیاط ماهر نداریم؟

...
...




خانوم میم
خانوم میم
چادرم تو اتاق همکارمون جا موند اونم در اتاقو قفل کرد رفت 😐😐😐😐😐😐

یاس
یاس
دختره استخدهمی شرکت کرده
مرحله تحقیقات از محل سکونت
اومدن یه اقا دیدن ازش پرس و جو کردن که قلانی می شناسید
اونم میگه اره اهل مسجد محجبه چادری و خلاصه یه. قدیسه س
بعد در خونه ای از همسایه ها رو هم میزنن
اونم همینا میگه
اقا شوهر دختره
و همسایه خونه پدر شوهرش بوده :پوکر
شانس که میگن اینه {-82-}

یاس
یاس
این چقد منه :دی

یاس
یاس
یه کانال داریم به اسم پرس و پو (معادل فارسیش بلد نیستم )
کسی که فوت میشه اطلاعیه و اگهی فوت رو میزارن
یکی دو روز پیش اطلاعیه فوت یه دختر جوان و مجرد زدن
ملت هم که اطلاعیه می بینن چادرها پشت گردن گره زده و شیون کنان رفتن خونه دختره

اونا هم هاج و واج کی مرده؟ خبر کی اوردن :تعجب
.اطلاعیه کامل دقیق با دکر نام پدر و دایی و عمو و برادر اینا
و ادرس منزل
و اعلام ساعت تشیع

.کاشف به عمل اومده یه کرمو مریض به قصد انتقام و تلافی این اطلاعیه جعلی چاپ و به ادمین داده {-143-}

پلاک313
پلاک313
مادر شهید ناصر قاسمی می‌گوید: هر وقت از ناصر می‌پرسیدم در سپاه چه کار می‌کنی؟ می‌گفت جارو می‌کشم. روزی به مسجد رفتم و دیدم ناصر در حال سخنرانی است. از دیگران پرس و جو کردم و متوجه شدم او یکی از سرداران سپاه است!

هلیا
هلیا
💔♥♥💔♥💔
پیر مرد ۹۰ ساله دختر میگیره

جوان ۳۰ ساله خودکشی میکنه

💔♥♥💔

اِلِکترون‍..!
اِلِکترون‍..!
کاش قرار بزاریم اگر امر به معروفی هم انجام میشه این مدلی باشه!
کیه که قانع نشه یا بدش بیاد از طرف مقابش؟

اِلِکترون‍..!
اِلِکترون‍..!
دوستان توجه کنید:
bmw سری هفت ۲ میلیارد ارزون شد ، رسید به ۱۴ میلیارد ، اگه میخواهید بخرید الان وقتشه عجله کنید!!

یاس
یاس
اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن

ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...

یاس
یاس
اینجا که بهش میگن سیبری جنوبیا پناه اوردن
ساعت هفت خورده رفتم سر کوچه نون بگیرم
برگشتنی حتی چادرمم خیس بود
اینه دلیل تعطیلی این دو روز تون :رفتن

یاس
یاس
یه ساعت بیشتر منتطر تاکسی بودم
نن که افتاب برام سم
مغزم داشت می جوشید :گگگ
یه مسیر رفتم‌مسیر دوم گفتم به درک
با ماشین شخصی ها میرم اصلا
ماشین شاسی بلند مشکی ایستاد گفت کجا گفتم دانشگاه
ولی یه خانم محجبه که مشخص بود زنش جلو بود منم با کمی مکث و ترس سوار شدم
تا در خود دانشگاه اورد
اومدم کرایه دادم
گفت مسافر کش نیستم به خاطر چادرت سوارت کردم :بغز
اصلا یه جون به جونام اضافه شد .:گگگ

aliaga
aliaga
کامنت اول




لطفا حتما بخونید...

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو