یافتن پست: #پنهان

سارا
سارا
-امروز غمگین به نظر می رسی.
+راستشو بخوای من همیشه غمگینم ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم.



بوف کور

mohamad
mohamad
‏پنهان نشود ز آئینه رخسار ذات خویش.

امان از ذاات بد...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مست

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شد آشکار، ز کم ظرفی حریفان راز

وگرنه پیر مغان آنچه گفت پنهان گفت


fatme
fatme
موسیقی چیزی‌ است که با آن می‌شود
زندگی را تحمل کرد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم ، خدا را ، زخمه ای
زخمه ای ، تا برکشم آواز خویش


حضرت@دوست
حضرت@دوست
شاعر – دیوانه


به هر که بگو
هر چه می خواهد صدایم کند
دست به گریبان که فرو کنم

اما از تو چه پنهان
لکنتم از شوق است و اندکی
هراس

نکند این همه خوابی باشد و
دستم از نور و ستاره تهی برگردد ؟

به گمانم اما
اخگری که به دامنم افتاد
از جنس طور بود
اگر نه به استخوانم نمی گرفت

حالا بگو به هر که : هر چه می خواهد
صدایم کند


حضرت@دوست
حضرت@دوست

شیون ساده ی گل بر سر باد
چینش آب در اندام علف
لمس پنهانی اجزای گریزان هوا
سنجش سرفه ی برگ
گام سنگین نسیم، روی هر عضوی از احساس درخت
همه پژمرده و ناخوش شده است

حضرت@دوست
حضرت@دوست

و در این لحظه ی بیداری پنهانی شب
بار دیگر قلم از دور مرا می خواند
تا که از ترس شب آهسته قدم بردارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بی وفا نگار من

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی بر آسایم زین حجاب ظلمانی

طره ی پریشانش دیدم و به دل گفتم

این همه پریشانی بر سر پریشانی

بی وفا نگار من می کند به کار من

خنده های زیر لب عشوه های پنهانی



یاس
یاس
همینجوری
از بچگی با جنسیتم مشکل داشتم
در عین تمام ظرافت های دخترانه
میخواستم قوی ترین مرد باشم
دختر لوس ننری که از امپول و خون حالش بهم میخورد
با اون قد ریزه میزه عروسکی
گریه هاش پنهانی بود
یه بار چیزی میخواست نمیشد دوبارش نمی کرد

شاید 7 هشت سالش نبود اما ادای مردای 45 ساله و بابا رو خوب در میاورد
گذشت
گذشت
همون دختر عاطفی وابسته
از اون دخترایی که یه روز باباش مامانش نبینه کن فیکون می کنه
همون که به خاطر دور نشدن از خونه
مدرسه نمونه دولتی خوابگاه رو رد کرد
تا به خودش اومد دید
به جای دید زدن ویترین های لباس و جواهرات
پاتوقش شده املاکی ها بیمارستان داروخانه بانک
و چقد دلم دختر بودن میخواهد
دلهره های زنانه
سوختن غذا
دکور خونه
حساسیت رو لباس ها
سریال دیدن
خونه تکونی های فصلی
و ....
شکرت
خدا
هقت اسمون و زمینت
ای صاحب خونه امن
خونه ای نیست؟{-149-}
من غلط کردم کودکی تو چرا قبول کردی{-137-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست

من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می‌بینم

بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می‌گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است


صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو