Shahan
و برای اجبار هایی که دیده نشد
برای درد های ک گفته نشد
برای زخم هایی ک پنهان شد
برای خدایی که خدایی نکرد
برای تصمیمات اجباری
برای آینده های غیر تکراری
برای بغض هایی که ی شب در خواب عمیق می برنم
سارا
متن قشنگیه 👌🏻
حرمتها که شکسته شد
دیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی
آنچه در دستت بود امانتی پنهان بود حراج شد
انچه نباید بگویی گفته شد
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند
حرف، حرف ویران کردن دل است
نه دیواری خراب کنی از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی
با آوارگیت چه میکنی
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری...
سارا
نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی
خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی
باعث بیتابی چشمان گریانم تویی
«ربّنا و آتنا»ی بین دستانم تویی
من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی
تا جهنم میروم حالا که شیطانم تویی
عاشقم باشی، نباشی،حرف پایانم تویی
تا قیامت حسرت چشمان حیرانم تویی