wolf
به همه کسانی که شبِشان طوری گذشت
که انگار زمین روی قلبشان سنگینی میکرد،
“صبحتون پر از امید”
azar
پنجره دلت رو رو به خوشبختی باز کن
عشق رو به قلبت دعوت کن
نفس بکش هوای مهربونی رو
azar
نیمی از دلم را عشق نیم دیگرش را شعر
اما تو نه عشق را میشناسی نه شعر را
از پشت تمام پنجره های باز و بسته
جستجوی ات میکنم اما همیشه در دلم ام هستی
aliaga
نهایتاً روزی به جایی میرسی که در جواب تمام
حرف ها , قضاوت ها و اتهام ها
فقط یک جمله تایپ می کنی
" حق با شماست! "
موبایلت را پرت می کنی یک گوشه ای
پنجره را باز می کنی و
هوای اهمیت ندادن به حرف آدمها را نفس می کشی!
راستش را بخواهی
هوای این روزهای خیلی از ما پر است
از آلاینده های مهم بودن
حرف ها , نگاه ها و قضاوت های دیگران
نمی شود در آن راحت نفس کشید...
azar
صبح شد چشم بگشای که ورزید شگفت
باز کن پنجره را با دم صبح
باید از خانه دل گرد پریشانی رفت
سلام صبح بخیر
azar
صبح که میشه پنجره رو باز کن
یگذار بادی به سر و صورت
رو زمرگی هات بخوره
بقچه امروزت رو پر
از مهربونی کن و راه بیوقت
این روز ها مردم ناامیدن
کار سختی نیست لبخند بزن
قرچ صدا میده