یافتن پست: #پاییز
ترنم بانو♥️
پاییز منم!...
وقتی خاطرات تو...
برگ به برگ...
رنگ به رنگ در من رهاست...
پاییز منم !....
وقتی خیابان ها را ...
بی تو قدم می زنم....
و باران امانم را بریده است ...
#سوسن_درفش
وقتی خاطرات تو...
برگ به برگ...
رنگ به رنگ در من رهاست...
پاییز منم !....
وقتی خیابان ها را ...
بی تو قدم می زنم....
و باران امانم را بریده است ...
#سوسن_درفش
·
مرسییی
ترنم بانو♥️
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست
می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست
برگ، دستِ شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت:
باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمی‌آید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاج‌ها معلوم نیست
با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دل‌های ما معلوم نیست..
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #وجود
عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست
می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست
برگ، دستِ شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت:
باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمی‌آید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاج‌ها معلوم نیست
با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دل‌های ما معلوم نیست..
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب #وجود
نه اگه بالا 30 بود بپرس خواهر کوچیکتر نداری؟
=
حضرت@دوست
می‌خواهم چیزی را بدانی؛
تو می‌دانی چه حسی دارد وقتی از پنجره‌ی [اتاق] ام به ماه بلورین [و] شاخه قرمز پاییز آرام می‌نگرم؛
[یا] خاکستر بی‌عیب و نقص یا چروک‌های روی یک کنده درخت را لمس کنم.
همه چیز مرا به سوی تو می‌آورد.
گویی همه‌ی آن‌چه هست مثل: بوها، نور، فلزات،
[این‌ها] قایق‌های کوچکی بودند که به سمت آغوش تو می‌روند؛
آغوشی که هرگز در انتظار من نبود
تو می‌دانی چه حسی دارد وقتی از پنجره‌ی [اتاق] ام به ماه بلورین [و] شاخه قرمز پاییز آرام می‌نگرم؛
[یا] خاکستر بی‌عیب و نقص یا چروک‌های روی یک کنده درخت را لمس کنم.
همه چیز مرا به سوی تو می‌آورد.
گویی همه‌ی آن‌چه هست مثل: بوها، نور، فلزات،
[این‌ها] قایق‌های کوچکی بودند که به سمت آغوش تو می‌روند؛
آغوشی که هرگز در انتظار من نبود
