یافتن پست: #نقاب

سکوت شب
سکوت شب
گر آخرین فریب تو، ای زندگی، نبود

اینک هزار بار، رها کرده بودمت

زان پیشتر که باز مرا سوی خود کِشی

در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت

هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید

آغوش گرم خویش برویم گشاده ای

دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست

اما درین فریب، فسون ها نهاده ای

در پشت پرده، هیچ مداری جز این فریب

لیکن هزار جامه بر اندام او کنی

چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت

او را طلب کنی و مرا رام او کنی

روزی نقاب عشق به رخسار او نهی

تا نوری از امید بتابد به خاطرم

روزی غرور شعر و هنر نام او کنی

تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم

در دام این فریب، بسی دیر مانده ام

دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش

ای زندگی، دریخ که چون از تو بگسلم

در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

نادر نادرپور

یاسر
یاسر
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما همگى جایزالخطا

wolf
wolf
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییی
داره نه و نیم میشهههههههههههههههههههههه:وای
خاک تو گووورم{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}{-65-}

wolf
wolf
نشسته نقش نگاهت به چشم خواب زده

چنانکه ماه تنش را به حوض آب زده



امید آب ندارد پرنده ی عطشم

زبسکه بال به امید هر سراب زده



شبیه رود به دنبال نرمی دریا

عبور کرده ام از زندگی شتاب زده



چگونه شک نکنم دست مهربانش را؟

به حسن نیّت این مردم نقاب زده؟



بخواب ای شب رویا ، چرا که مهتابت

حلول کرده دراین سایه های خواب زده



اگرچه جای سفر روی برف می ماند

به ردپای من انگار آفتاب زده





علی ارجمند

حلما
حلما
خشونت عليه زنان هميشه يک چشم کبود

و دندان شکسته و دماغ خوني نيست.

خشونت اضطرابي است که در جان زن است

که فکر ميکند بايد لاغرتر باشد چاق تر باشد ،

زيباتر باشد ،خوشحال تر باشد،سنگين تر باشد ،

خانه دار تر باشد،عاقل تر باشد...



خشونت آن چيزي است که زن نيست

و فکر ميکند بايد باشد!

خشونت آن نقابي است که زن به صورتش ميزند

تا خودش نباشد تا براي مرد کافي باشد...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
هر چی بزرگتر میشم بیشتر پی میبرم همه چی دروغ بوده
آدما، ادعا ها ، قول ها ، امیدها
نقاب ها
سراب ها
کتاب ها
جواب ها:خسته

wolf
wolf
هایم نیست
هم
اگر باشی!
دیدنی
لمس
تو : دلتنگی را
گاهی هایم
زیر سکوت میشود{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

EDRIS
EDRIS
هر کسی هستی یه دفعه پر بکش از پشت نقاب

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
همه بر صورت نقابی داریم
گاه به خنده
گاه به گریه
سکوت پایان این داستان.....



حلما
حلما
نوشته بود: «شما روانشناس هستید؟»
من با خودم فکر کردم من روانشناسِ روانِ خودم هستم.
اصلا هر آدمی بهترین روانشناس خودش است. هیچ آدمی مثل خود آدم، خودش را نمی‌شناسد.
هر کسی می‌تواند به همه دروغ بگوید، نقاب بزند به چهره، فیلم بازی کند، اما نمی‌تواند به خودش دروغ بگوید، خودش را گول بزند.
نوشته بود: «... من با خودم مشکل دارم...»
دلم می‌خواست برایش بنویسم: «چون با خودت مهربان نیستی، خودت را دوست نداری...»
دردها از جایی شروع می‌شود که خودمان را نمی‌بینیم، خودمان را فراموش می‌کنیم. یادمان می‌رود آدم باید با خودش مهربان باشد، باید خودش را دوست داشته باشد.
اصلا" آدم باید گاهی خودش را بردارد، ببرد یک گوشه‌ای، دست بیندازد دور گردن خودش، خودش را ببوسد، با خودش آشتی کند، گذشته را فراموش کند حتی.
هی اشتباهش را پتک نکند، نکوبد توی سر خودش، هی با پشت دست محکم نزند توی دهان خودش، مدام به خودش سرکوفت نزند که اشتباه کردی، که باختی، که باید آن یکی راه را می‌رفتی، آن یکی راه را انتخاب می‌کردی.
آدمیزاد فراموشکار است. گاهی یادش می‌رود بشر جایزالخطاست، باید اشتباه کند، باید هزار راه برود و برگردد تا راه را پیدا

سانیا
سانیا
شب هایِ تابستان ؛
یک پشتِ بام بلند می خواهد ،
در روستایی بکر و خوش آب و هوا ،
کنارِ یک کوه ،
میانِ درخت ها ...
با ستاره هایی که در دلِ آسمانِ بی نقابِ شب شیطنت می کنند ...
چه خیال انگیز می شود تابستان !
وقتی که کهکشان
تمامِ زیبایی اش را
هر شب به زمین می ریزد {-137-}

ŊªŞŧªßªŋ
ŊªŞŧªßªŋ
بخند حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن رابلد نیستند حتی اگر لبخندت ژست خشک وتانخورده ی آدم بزرگ ها رابهم بزند بخند حتی اگر لبخندت را لای پوشالی ترین دلیل بپیچند حتی اگرلبخندت لای هزارخاطره خاک بخورد بخند حتی اگر اناربه ماه چشمانت به انتظار ریزش باشد حتی اگر سیب سرخ نگاهت دچارکرم های حسرت شده است بخند حتی اگربغض های آجری سقف کوتاه دلت را زیرآوار درد خرد کرده است بخند حتی اگر آخرین بهارت باشد آخرین آرزوهایت بخند حتی اگر سایه دیگر ازخورشید پیروی نکند آسمان بوی دودبگیرد عشق کپک بزند شعربوی نا بدهد بخند حتی اگر لبخند،تنها نقاب روی صورتت باشد بخند حتی اگر

born78
born78
خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته!
تو می‌دانی
چقدر سخت است ساده بودن
و ساده ماندن
در دنیای آدمک‌ها، نقش‌ها، نقاب‌ها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی‌!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد می‌آید…
تو را قسم به اشک‌های لرزانِ آن دلِ ساده
که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشم‌های منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشق‌ات را داشته باش…

سید ایلیا
سید ایلیا
دختره پست گذاشته
وقتی دلت میگیرد
جلوی آینه می ایستی
رژ لب..
کمی عطر
و
کمی نیشخند میزنی به خودت!
به دلتنگی هایی که برایشان نقاب میدوزی...

لباس رنگی ات را میپوشی
موهایت را می بندی
وچند دانه مروارید به بغض هایت می آویزی!

در آخر
آنقدر زیبا می شوی,
که همه شک میکنند که " دلتنگترین" زن دنیایی…

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو