یافتن پست: #ناتوان

wolf
wolf
«در جهان
قدرتی وجود ندارد که بتواند
عشق را به کینه تبدیل کند
و این نشان می‌دهد که جهان
با همه‌ی عظمتش در برابر قدرت عشق
چقدر حقیر است و ناتوان...»



حضرت@دوست
حضرت@دوست
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی‌گه
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می‌آورد

سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
اگر تسبیح می‌فرمود اگر زنار می‌آورد

عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می‌آورد

عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه
ولی منعش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد


فلور
فلور
میگویند: با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد! شما‌گوش ‌‌نکنید،چون اگـر چنین بود از منش و شخصیت هیچ‌کس،چیزی باقی نمیماند. هر که هر چه سرت آورد،فقط خودت باش. نگذار برخورد نادرست آدمها،اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند. اگـر جواب هر جفایی،بدی بود که داستان زندگی ما خالی از آدمهای خوب میشد. اگر برای یاد دادن همان خوبیهایی که خودت بلدی،ناتوان هستی... اگر خوب کردی و بدی دیدی... کنار بکش اما بد نشو. این تنها کاریست که از دستت بر می آید... تو آدم خوبه ی زندگی خودت باش...

حضرت@دوست
حضرت@دوست

“پير اگر باشم چه غم، عشقم جوان است اي پري
وين جواني هم هنوزش عنفوان است اي پري

‌هر چه عاشق پير تر عشقش جوانتر اي عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است اي پري

پيل ماه و سال را پهلو نمي کردم تهي
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است اي پري

هر کتاب تازه اي کز ناز داري خود بخوان
من حريفي کهنه ام درسم روان است اي پري

ياد ايامي که دل ها بود لبريز اميد
آن اوان هم عمر بود اين هم اوان است اي پري

روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارويش، هنوز از پي دوان است اي پري


حضرت@دوست
حضرت@دوست

گلت را نسبتی هرگز نمی باشد به رخسارش
به پیش ما دگر بگذار بلبل تیز بالی را

کجایی ای اجل رحمی به حال ناتوانان کن
به هجران بگذارنم چند ایام و لیالی را

اگر اینست باصاحب کمالان شیوهٔ گردون
خدا از ما نگیرد تا قیامت بی کمالی را

ز خون خود حنایی ساز شایق پنجهٔ همت
برون از آستین هرگز میاور دست خالی را


شــادی
شــادی
کاش خبرهایِ خوب
سر زده از راه میرسیدند ...
دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی
که نه غم باشد نه دوری ...
نه دلتنگی باشد نه فاصله ...
نه تنفری باشد نه بیزاری ...
نه ترسِ از دست دادنی باشد
نه ناتوانیِ فراموش کردن ...
کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند
که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم
که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره ،
در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکاند


حضرت@دوست
حضرت@دوست


به جرم ناتوانی کاش از چشمم نیندازد
که بر گردش توانم گشت و قربان می توانم شد

به هیچم گر که می دانی گران ای عشق مهلت ده
ز قحط مشتری زین بیش ارزان می توانم شد

جهان گر از بخیلی برنچیند زود خوانش را
دو روزی بر سر این سفره مهمان می توانم شد

مرا کفر سر زلفت ز ایمان باز می دارد
اگر جستم ز دام او مسلمان می توانم شد

میان شادی و غم با خیالت عالمی دارم
ز برق خنده ات چون ابر گریان می توانم شد

ز هجرت خشک تر از شاخه در فصل زمستانم
رسی گر چون بهار از ره گل افشان می توانم شد

به بازی بازی از میدان هستی می روم بیرون
مشو غافل که زود از دیده پنهان می توانم شد


LOEY♡
LOEY♡
مهندسی نیاز به رشته های جدید دارد!
مثلا مهندسیِ ساختن حالِ خوب و تعمیرِ آدم های افسرده،
ساختنِ یک قلبِ بی خط و خش،
یا مهندسی ساختنِ یکـ منحنی روی لب...
و حتی ساختن ذهنی بی عیب و نقص برای بیمارانِ ناتوانی ذهنی!
مهندسِ تعمیرِ نفس تنگی های مادربزرگ،
تعمیرِ آدم های ریا کار،
یا حتی تعمیرِ حالِ این روزهای خوزستان!
یا از نو ساختنِ آتش نشان های سوخته در آتشِ پلاسکو!
و مهندسیِ تعمیرِ هزاران عیب و ایرادی که آدم ها دارند...
اگر چنین رشته ای را میشد اضافه کرد،
دنیا گلستان بود!:فکر



LOEY♡
LOEY♡
من چشم های تو بودم، وقتی از بی خوابی سرخ میشدند، لب های توبودم وقتی برای خندیدن کش می آمدند.
من ابروی سمت چپ توبودم، وقتی با شک بالا می رفت.
من انگشت شصتت بودم، وقتی موقع فکرکردن گوشه ی لبت بازی میکرد.
من دستت بودم وقتی به همسایه کمک میکرد، من پاهای خسته وناتوانت بودم، وقتی خودشان را به دنبال بدنت روی سنگ فرش های خیابان میکشیدند.
من پیراهن سرمه ای تنت بودم، وقتی آستین هایش را تاخورده بود، وپشتش چروک شده بود.
من قسمتی ازتوبودم، وباتو زندگی کردم.
اما تو درگیر روزمرگی هایت بودی،
بامن زندگی کردی وحسم نکردی، حسم نمیکنی، حسم نخواهی کرد.


حضرت@دوست
حضرت@دوست


گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم

هر زمان بی روی ماهی همدم آهی شوم
هر نفس با یاد یاری نالهٔ زاری کنم

حلقه‌های موج بینم نقش گیسویی کشم
خنده‌های صبح بینم یاد رخساری کنم

گر سر یاری بود بخت نگونسار مرا
عاشقیها با سر زلف نگونساری کنم

باز نشناسد مرا از سایه چشم رهگذار
تکیه چون از ناتوانیها به دیواری کنم

درد خود را می‌برد از یاد گر من قصه‌ای
از دل سرگشته با صید گرفتاری کنم

نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی
می‌روم تا آشیان در سایهٔ خاری کنم



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دختر خانوم می‌نامند ،
مضمونی که ...
جذابیتش نفس‌گیر است …
دنیای دخترانه من نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند و نه ...
با اشک و افسون...!! اما ...
تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد …
من نه ضعیفم و نه ناتوان ، چرا که ...
خداوند مرا بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد.
اشک ریختن قدرت من نیست ، قدرت روح من است …
اشک نمی‌ریزم تا توجهی را به خواسته‌ام جلب کنم ، من ...
با اشکم روحم را جلا میبخشم .
خانه بی‌ من سرد و ساکت است ، چرا که ...
شورو هیجان زندگی با صدای بلند حرف زدن و ...
موسیقی گوش دادن نیست …
زندگی ترنم لالاییِ آرامش بخشی را می‌طلبد که...
خدا درجادوی صدای من نهفته است .
من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا می‌گیرم من ...
به تنهایی معنا دارم ، !!
معنای عمیقی در واژه دختـربودن است .
اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری ، مرا ضعیفه بخواند ، باز هم قوی‌تر از قبل ...
از پشت همین واژه سربلند می‌کنم و لبخند می‌زنم …
چرا که خداوند مرا دختر آفریده است و ...
همین برای من کافی است …

حضرت@دوست
حضرت@دوست

به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی

به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی

چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی



حضرت@دوست
حضرت@دوست

مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ماند
میان شاخه‌های گل مشو پنهان که پیدایی

کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی

من آزرده‌دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی

رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانیها به ترک جان توانایی



حضرت@دوست
حضرت@دوست
دلم ببردی و شاید که گر همه جانست

مرا دریغ از آن چشم ناتوان تو نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو