یافتن پست: #سودآبه_رنجبر

LOEY♡
LOEY♡
من چشم های تو بودم، وقتی از بی خوابی سرخ میشدند، لب های توبودم وقتی برای خندیدن کش می آمدند.
من ابروی سمت چپ توبودم، وقتی با شک بالا می رفت.
من انگشت شصتت بودم، وقتی موقع فکرکردن گوشه ی لبت بازی میکرد.
من دستت بودم وقتی به همسایه کمک میکرد، من پاهای خسته وناتوانت بودم، وقتی خودشان را به دنبال بدنت روی سنگ فرش های خیابان میکشیدند.
من پیراهن سرمه ای تنت بودم، وقتی آستین هایش را تاخورده بود، وپشتش چروک شده بود.
من قسمتی ازتوبودم، وباتو زندگی کردم.
اما تو درگیر روزمرگی هایت بودی،
بامن زندگی کردی وحسم نکردی، حسم نمیکنی، حسم نخواهی کرد.


تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو