یافتن پست: #مولانا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا

که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
عقل و عشق دو سر یک ریسمان هستند که هر کدام میکوشد آن را به سوی خود بکشد و همواره در کشاکش هستند و عاشقی دیوانگی ست که البته ارزشش را دارد.


DRAGON
DRAGON
مولانا :

از من گریز
تا تو
هم در بلا نیفتی

عطی
عطی
هر کسی مرکز جهان خویشتن است
مولانا چقدر زیبا فرمودند:
ای نسخه نامه الهی که تویی‌ای
آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی


ˢʰᵃᵖᵃʳᵃᵏ
ˢʰᵃᵖᵃʳᵃᵏ
گر در طلبِ خودی
ز خود بیرون آ


حضرت@دوست
حضرت@دوست
و آخرین شاخه گلم را هدیه میکنم به روز های انتظار ......
کسی که به ظاهر غایب ودر باطن همیشه حاضر .................
بار ها نوشتم تو خواندی ..
و بار ها نوشتی من خواندم ..................
و پاییز را هر دو به نقش شعر هایمان کشیدیم .....................
و من از مولانا گفتم ..وتو حافظ را باز گوی عشق خواندی ...................
و هم اکنون باز میان این انتظار در درون شعری که می سرایم ..جز تو کسی نیست .......
و جز تو نتواند ترجمه هر کلام را بداند ..............ای جواب همه نامه بیجواب


هادی
هادی
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید

کز این خاک برآیید سماوات بگیرید

بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید

که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان

چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا

بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید

چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید

خموشید خموشید خموشی دم مرگست

هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید



reihane
reihane
‍ نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست

لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

مولانا

reihane
reihane
رقص آن‌جا کُن که "خود" را بِشْکَنی
پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی

رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند
رَقْص اَنْدَر "خونِ خود" مَردان کُنند

چون رَهَند از دستِ "خود"، دَستی زَنَند
چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند

مُطرِبانْشانْ از "دَرون" دَف می‌زَنَند
بَحْرها در شورشان کَف می‌زَنَند

تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش‌شان
بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان

تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن
"گوشِ دل" باید، نه این گوشِ بَدَن

مولانا

reihane
reihane
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل می‌کند ، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی ، می شود بدبختی رُبا!

و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، می‌شود خوشبختی رُبا. هرچه را که می‌بینید،
هرآنچه را که می‌شنوید، و هر حرفی که می‌زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا می‌کنند!

به قول حضرت :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

fatme
fatme
مولانا:« آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند»{-161-}

fatme
fatme
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور خدا داخل خانه است

در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟

اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم

در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست

گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکترازخون و رگ گردنمان هست...
{-171-}
مولانا

حضرت@دوست
حضرت@دوست

که دنیا خیلی خیلی کوچکتر و فانی‌تر از آن است که ما فکر می‌کنیم برایش می‌توانیم بجنگیم یا مثلا سر بقیه را کلاه بگذاریم یا دروغ بگوییم و کار‌های خطایمان را توجیه کنیم... به نظر من ویروس کرونا فانی بودن این دنیا را به ما فهمانده است و هیچ ارزشی ندارد و فرقی بین فقیر و غنی و سیاستمدار و غیرسیاستمدار هم نگذاشته است.
به قول مولانا
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو