نسیم
به قول مولانا
از همه دور میشوم
نقطه کور میشوم
زنده به گور میشوم
باز مقابلم تویی ...
اگه کسی و یا چیزی رو از صمیم قلب بخواهی و دوست داشته باشی
برای رسیدن به اون یا راهی خواهی یافت یا راهی خواهی ساخت
نسیم
داستان لگد خر و بیسوادی روباه در مثنوی معنوی حضرت مولانا
روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، منهم سهمی برمیدارم. شیر گفت چطور؟ روباه گفت: به خر بگو ما نیاز به انتخاب سلطان داریم، قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم. شیر قبول کرد و خر را صدا زد، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند.
روباه گفت: من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم. خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سم عقبم نوشته شده. شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مرد. روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: چرا فرار میکنی
روباه گفت: میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!
Zahra
فیلسوفی یکبار پرسیده بود عجیب نیست که آدم میدونه قراره بمیره و باز میتونه بخنده؟
به نظر میاد فراموشی ، بزرگترین راهکار خدا در آفرینشه، عیبهایی که نادیدهگرفته نمیشن باید از یاد برن
اینجوری میتونی شعر بگی، برقصی، و کلی کتاب و جملههای الهامبخش بنویسی درباره معجزهی طلوع خورشید و صدای آب
میتونی روی تهدیگت آب خورشت بریزی بدون اینکه فکر کنی چقدر اوضاعت ناپایداره، میشه ظهر جمعه موسیقی گوش بدی و ناخوناترو بگیری و حتی یکی از گندهایی هم که زدی در نظرت نباشه!
اگر از من بپرسی میگم غصه همون کمشدن دوز فراموشیه
و غم چیزی جز برگشتن موقت حافظه نیست