فیلسوفی یکبار پرسیده بود عجیب نیست که آدم میدونه قراره بمیره و باز میتونه بخنده؟
به نظر میاد فراموشی ، بزرگترین راهکار خدا در آفرینشه، عیبهایی که نادیدهگرفته نمیشن باید از یاد برن
اینجوری میتونی شعر بگی، برقصی، و کلی کتاب و جملههای الهامبخش بنویسی درباره معجزهی طلوع خورشید و صدای آب
میتونی روی تهدیگت آب خورشت بریزی بدون اینکه فکر کنی چقدر اوضاعت ناپایداره، میشه ظهر جمعه موسیقی گوش بدی و ناخوناترو بگیری و حتی یکی از گندهایی هم که زدی در نظرت نباشه!
اگر از من بپرسی میگم غصه همون کمشدن دوز فراموشیه
و غم چیزی جز برگشتن موقت حافظه نیست
۵ موافق
1400/05/19 - 22:07
مولانا در این باره اینطور به شمس تبریزی میگه مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
اخ ک چقد این شمس و مولانارو دوست دارم … 🥲
اری
ملت عشق خوندی سید ؟ 🦦
من اهل شعرم دوست دارم اشعا ر را روحیم و عوض میکند . البته اشعار قرانی هم کنارش باشه
ی شعر قشنگ برای خدا میگی سید ؟ 😍
مولوی میگه اي در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!
وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو
به به … متشکراتم …😍😍😍🌱
یا جای دیگه مولانا میگه.......ما بر در عشق حلقه کوبان
تو قفل زده، کلید برده
عرررر
این عررر چی بود
مثلا نشونه نهایت گریع 🥲🥲😂
یعنی این نهایت گریه عررر باشه بی نهایت چی میشه
خیلییی عر 🥲😂😂
خخخخخخخخخخخخخخ
این خخخخخخخخخخ شما ینی چی ؟ 🦦
همان عررر شماشت
همون عرررر من اما در جهت مخالف 😂😂😂😂
من ساز مخالف بلد نیستم..بقول شاعر ساز مخالف میزندید .دل می برید دل میبرید
بابا سید میگم عر نشونه گریه … خخخ نشونه خنده … واس همین میگم مخالف 😂😂
به به 😂😂😂😂😂
ها از ان لحاظ این هم شعر اشک
روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک ز عشق بینشان آمد نشان بینشان اینک
ببین در رنگ معشوقان نگر در رنگ مشتاقان که آمد این دو رنگ خوش از آن بیرنگ جان اینک
فلک مر خاک را هر دم هزاران رنگ میبخشد که نی رنگ زمین دارد نه رنگ آسمان اینک
چو اصل رنگ بیرنگست و اصل نقش بینقشست چو اصل حرف بیحرفست چو اصل نقد کان اینک
تویی عاشق تویی معشوق تویی جویان این هر دو ولی تو توی بر تویی ز رشک این و آن اینک
تو مشک آب حیوانی ولی رشکت دهان بندد دهان خاموش و جان نالان ز عشق بیامان اینک
سحرگه ناله مرغان رسولی از خموشانست جهان خامش نالان نشانش در دهان اینک
ز ذوقش گر ببالیدی چرا از هجر نالیدی تو منکر میشوی لیکن هزاران ترجمان اینک
اگر نه صید یاری تو بگو چون بیقراری تو چو دیدی آسیا گردان بدان آب روان اینک
اشارت میکند جانم که خامش که مرنجانم خموشم بنده فرمانم رها کردم بیان اینک
خوشم میاد خیلی چیز میز میدونی سید … دمت گرم 🌱🦦
نه هنوز خامم ..خشت پخته شده نیستم
یه روز دختری گفت .برای دختر مردم نه گل بفرست .نه شعر بگو
گفتم چرا /گفت باورش میشه دل می بنده ..
این شعر حالا به خاطرم امد
تبسم نگاه ترا چگونه می توان جویا شد
در این ظلمت کده شب ........
مرکب نگاهت هنوز در ذهنم خشک نشد
به دنبال ستاره ای میگردم در نقش این نگاه
راه شیلی چشایت از کدامی سمت است ....
که چنین جذب قاصدک میکند
هرچی هستی از ما پخته تره …
شاید
حتمن
امید وارم . صاحب پست بیاد پیچاره ایم
جرررر ارع … 😂😂😂😂😂
بیاد من در رفتم گفته باشم
شما ک یک سرع عدم میزنی سید … حالا هم بزن راحت باش 😂😂😂😂
خو عدم زدم خانم ها از هم تعریف میکردن درست نبود من بدونم واسه ان عدم زدم
ای جانم … باحیای کی بودی تو 🥲🥲
ولی جدا از شوخی سید ، مثل تو خیلی کمه … مراقب خودت باش 🧁🌱
ممنون از نظر تون
قربانت …🌱
عدم زدن چه ربطی به حیا داره؟
چون ما داشتیم دربارع چیزی حرف میزدیم ک بهتر بود ایشون نخونن … 🦦 البته ما منظوری هم نداشتیم ولی خب کار اشتباهی کردیم … 🦦
نگفتم صاحبش بیا دعوا میکنند . فرار کنید
😂😂😂
خخخخخ