یافتن پست: #مهتاب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر تو باشی کوچه و مهتاب میخواهم چه کار
تشنهء روی تو هستم آب میخواهم چه کار

چشمهایت صد غزال از عاشقان عالم تر است
این همه دیوان و شعر ناب میخواهم چه کار


دانلود موزیک



Zahra
Zahra
@wolflower مناظره خسرو با فرهاد
نخستين بار گفتش کز کجائي
بگفت از دار ملک آشنائي
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جان فروشي در ادب نيست
بگفت از عشقبازان اين عجب نيست
بگفت از دل شدي عاشق بدينسان؟
بگفت از دل تو مي گوئي من از جان
بگفتا عشق شيرين بر تو چونست
بگفت از جان شيرينم فزونست
بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب
بگفت آري چو خواب آيد کجا خواب
بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامي در سرايش
بگفت اندازم اين سر زير پايش
بگفتا گر کند چشم تو را ريش
بگفت اين چشم ديگر دارمش پيش
بگفتا گر کسيش آرد فرا چنگ
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
بگفتا گر نيابي سوي او راه
بگفت از دور شايد ديد در ماه
بگفتا دوري از مه نيست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر
بگفتا گر بخواهد هر چه داري
بگفت اين از خدا خواهم به زاري
بگفتا گر به سر يابيش خوشنود
بگفت از گردن اين وام افکنم زود
بگفتا دوستيش از طبع بگذار
بگفت از دوستان نايد چنين کار
بگفت آسوده شو که اين کار خامست
بگفت آسودگي بر من حرام است
بگفتا رو صبوري کن درين درد
بگفت از جان صبوري چون توان کرد
بگفت از صبر کردن

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر جمال یار نبود با خیالش هم خوشم
خانه ی درویش را شمعی به از مهتاب نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
لا لا لایی الا لایی {-158-}..امددوباره مهتاب {-82-}لا..لا لا لایی الا لایی{-166-}


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی می کشم از پنجره سر

اندوه که خورشید شدی تنگ غروب
افسوس که مهتاب شدی وقت سحر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه

مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه

سکوت شب
سکوت شب
این منم تنها و حیران، نیمه شب
کرده ام همراز خود
مهتاب را
گویم امشب بینم آن گل را به خواب
من مگر در خواب بینم
خواب را



سکوت شب
سکوت شب
فانوس آسمانی و من هم ستاره‌وار
چشمک به سوی زورق مهتاب میزنم

رفت آن شبی که اشک مرا خواب می‌ربود
‍«امشب به سیل اشک ره خواب میزنم»

بین هجوم این‌همه تصویر رنگ رنگ
تنها نگاه توست که در قاب میزنم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا حالا شده دلت تنگ کسی باشه برید هی بزنی تو کار برش برگردی سر جای اول ................. مثل همین اشعار میمونه ......
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

علی
علی
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست


به احتمال زیاد دیگه هیچ وقت اینجا نیام
خداحافظ همه غریبه ها

0
0
بی تو خاموش کوچه مهتابی ما
کس نداند خبری از شب بی خوابی ما
سقفی از دود سیه بر سر ما خیمه زده ست
آسمانا چه شد آن منظره آبی ما
گرد ما کهنه حصاری زجگن های غم است
کو نیسمی که وزد بر دل مردابی ما
چه توان کرد که از ابر سیه پیدا نیست
روز خورشیدی ما و شب مهتابی ما

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شمع سوخته

چو شب به راه تو ماندم ..كه نای من باشی
.چراغ خلوت این عاشق كهن باشی ..

بسان سبز پریشان سرگذشت..
شبم نیامدی كه مهتاب این چمن باشی

تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات..
كه بر مراد دل بی قرار من باشی

تو را به آینه داران چه التفات بود..
چنین كه شیفته حسن خویشتن باشی

دلم ز نازكی خود شكست در غم عشق..
وگرنه از تو نیاید كه دل شكن باشی ..

وصال آن لب شیرین به خسروان دادند ..
تو را نصیب همین بس كه كوه كن باشی..

خموش سایه كه فریاد بلبل از خامیست ..
چو شمع سوخته آن به كه بی سخن باشی


صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو