یافتن پست: #مهتاب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دل به دل لیلی دادم
هاتف گم کرده راهم
غافل از باد خزان
زخود تهی همه یارم
دلم مهتاب شب سرد
زخم منت بر تن دارم
حالا که قدم خمیده
نمودار شکست فرهادم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد،
ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من،
چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند.
و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...

[آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه‌های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست M ...]



Marina
Marina

شاه کلید توفیق در عملیات ها دست بلدچی هاست. آنها باید گردان‌های پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن،اما باید قبل از این کار با دشمن نفس مبارزه کنندو از میدان تعلقات بگذرند. آن وقت می توانند گردان ها را آن گونه که باید هدایت کنند و فکر می‌کنم تو بتوانی بلد چی خوبی باشی، مرد.


Marina
Marina
آرام باش ! درست می شود . .
نه هیچ شبی و نه هیچ زمستانی دائمی نیست.
آفتاب می تابد،شاخه ها جوانه می زنند
و تمامِ شکوفه های در انتظار متولد خواهند شد.
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب نمی ایستد
و هیچ ماهی تا همیشه در حصار نمی‌ مانَد.
نور، سپاه سیاهی را می درد
حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد و بهار،
هزار هزار زمستان را سبز می ‌کند.
روزهای سخت رو به پایان است، آرام باش . .



شراب خانه و میز قمار می خواهد
بنی امیّه حمار و خمار می خواهد
بنی امیه فقط مردمان بی طرفی
به بی تفاوتی روزگار می خواهد
بنی امیّه فقط شیعیان نادانی
فریب خورده و بی اختیار می خواهد👍
بنی امیّه علی را میانه‌ی میدان
بدون دُلدل و بی ذوالفقار می خواهد
بنی امیّه امام جماعتی اهلِ
نماز و روزه ولی بی بخار می خواهد🤳
بنی امیّه امام و رئیس جامعه را
عبا به دوش ولی تاجدار می خواهد👑
بنی امیّه سیاستمدار بی خطری
که با یزید بیاید کنار می خواهد📿
فریب کار و ندانم بکار و سازش کار
از این قبیل سیاستمدار می خواهد
بنی امیّه فقط آن شریح قاضی را
که وقت فتنه بیاید به کار می خواهد
بنی امیّه أبا شهوت و أبا شکمی
نزول خواره و بی بند و بار می خواهد
که هرچه می کشد اسلام از منیّت ماست🤚
حسین جان به کف و جان نثار می خواهد
که هرچه می کشد اسلام از جهالت ماست
علی بصیرت عمّاروار می خواهد
کسی که ماه بنی هاشم است سقّایش
حضور در وسط کارزار می خواهد
کسی که ماه بنی هاشم است سربندش
سپاه حرمله را تار و مار می خواهد
کسی که ماه بنی هاشم است مهتابش
لبان تشنه دل بی قرار می خوهد
در انتظار نشستی، در انتظار بایست هنوز حضرت معشوق یار میخ

wolf
wolf
شب بخیر غارت گرِ شب های بی مهتابِ من ...



توی کوچه باغ های تهران قدم میزدم
هوای سرد آزارم میداد
مدام به تو فکر میکردم
نور مهتاب لای انگشتان درخت ها کم و زیاد میشد
به قول خودت
«صورتم از شدت سرما جان میداد برای بوسه های یهویی»
در نبودت دیگر استواری سابق را ندارم شاخه گل من
گونه هایم طعم لب هایت را فراموش کرده
چروک شده
چشمانم آنقدر در چهره دلفریبت غرق نشد که سویی ندارد
آخ...
حافظه ام را نگو جانان من
این روز ها همه چیز را فراموش میکنم
دیروز فراموش کردم که با اسب به دیوانیه رفتم
تمام راه را تا قبرستان پیاده آمدم و بعد همه چیز را از یاد بردم
که من کیستم
کجایم
اما جانان من
هیچ گاه حتی لحظه ای فراموشت نکردم
راستی؛
من کجایم....❤



توی کوچه باغ های تهران قدم میزدم
هوای سرد آزارم میداد
مدام به تو فکر میکردم
نور مهتاب لای انگشتان درخت ها کم و زیاد میشد
به قول خودت
«صورتم از شدت سرما جان میداد برای بوسه های یهویی»
در نبودت دیگر استواری سابق را ندارم شاخه گل من
گونه هایم طعم لب هایت را فراموش کرده
چروک شده
چشمانم آنقدر در چهره دلفریبت غرق نشد که سویی ندارد
آخ...
حافظه ام را نگو جانان من
این روز ها همه چیز را فراموش میکنم
دیروز فراموش کردم که با اسب به دیوانیه رفتم
تمام راه را تا قبرستان پیاده آمدم و بعد همه چیز را از یاد بردم
که من کیستم
کجایم
اما جانان من
هیچ گاه حتی لحظه ای فراموشت نکردم
راستی؛
من کجایم....❤



Bahar
Bahar
بی قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست
آه بی‌ تاب شدن، عادت کم حوصله‌ هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌ هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌ هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله‌ هاست
باز می‌ پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مساله‌ هاست!

یک زن گران بها ترین اعجاز خداست
برای داشتنش باید وضوی باران گرفت
و به نام عشق،شبنم وار برعطر او سجده کرد
وهزار هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود.
او اجابت میکند،عشقی ،بالاتر از خورشید.
و زیباتر از مهتاب را
و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را .
و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق راکه سیراب شوی .
آری میدانی که او
الهه ی عشق است
وبهشت کمترین سرزمین اوست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
روزی قلم بدست نشستم کناره دوست
کفتم بگو تا بنگارم وفای دوست
گفتم بگو که عشق و وفا هست یا که نیست؟
گفتی دگر به عشق و وفا هیچ چاره نیست ؟
گفتی قلم بزن ولی از عشق و لطف نه
گفتم چرا ؟مگر به از این می توان نوشت
از عشق و لطف و مهر مگر می توان گذ شت !
دیگر خموش ماند و به مهتاب خیره شد
خندید و رفت خسته و تنها چو جغد شوم
من ماندم و قلم به دست چه بنویسم از کجا


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
از خانه بيرون مي‌زنم اما کجا
شايد ترامي‌جويم اما نيستي در هيچ جا
بيهوده مي‌گردم بدنبالت مي‌دانم
آري نيستي
گشتم تمام کوچه‌ها را.جز خودم نیافتم
… درد دل و غصهٔ شبهای دراز

صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز

حضرت@دوست
حضرت@دوست
روی نگار در نظرم جلوه می نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو