یافتن پست: #معصوم

wolf
wolf
بیا زمینی باشیم ...
من از دوزخی که راهش به بهشت باشد
می ترسم !
فقط اگر یکی مثل تو کنارِ من باشد ،
عشق باشد ،
جراتِ گناه باشد ...
بگذار زمینی باشیم ...
بهشت همانجاست
که من باشم و تو باشی ...
چه فرقی می کند که معصوم
یا پُر گناه باشیم ؟!



فقط خدا
فقط خدا


10 سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت،
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کردو جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.
10 سال از پرواز معصومانه اش گذشت،
این 10 سال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکیدو چه اشکها که بر رخ دوید،
هنوز به یادش اشک می ریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم:(:گل

87/8/4

wolf
wolf
کاش زندگی از آخر به اول بود..

پیر بدنیا می آمدیم..

آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..

سپس کودکی معصوم می شدیم و در

نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!

wolf
wolf
مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من میچرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...!



ناشناس

سکوت شب
سکوت شب
سادگی را دوست دارم چون با صداقت است ، هيچ دروغی درآن راه ندارد ، مانند کودکی است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند .

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
يك فنجان يادت كافيست
تا باران بند نيايد..
تا صبح پشتِ پنجره بنشيند
و انگشتش را جلوی دهانش بگيرد
رو به گنجشك ها كه: هيس!!
آرام بگيريد
اينجا كسي توی فنجانش
ماه را دارد هنوز..:هعی



سکوت شب
سکوت شب
دوستت دارم را نگو؛

با سکوت معصومانه‌ی نگاهت فریاد کن؛

چشم ها دروغ نمی گویند.

سکوت شب
سکوت شب
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم و در
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
نگاهت را دوست دارم
نه اینکه بیشتر از خودت!
نه..

نگاهت را طوری دیگر
به شیرینی حرف‌هایی
که از چشم‌هایت می‌خوانم
به تازگی عاشقانه‌هایش
به بکری دوست دارم‌هایش
به معصومیتش!

نگاهت
دوست داشتنی‌ترین
چشم انداز هستی من است :قلب



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دلم برایِ دخترکِ درونم تنگ شده ...
دخترکی که بایک لواشک و عروسک، ذوق می کرد ...
یا دغدغه ی روزانه اش ، رنگِ لاکِ ناخون هایش بود ...
همان دخترکی که خنده هایش ؛ کودکانه و نگاهش ؛ دلنشین بود ...
دخترکی که معصومیتش را ، از راه رفتنش می شد تماشا کرد ...
گاهی دلم از قوی بودنم می گیرد ...
دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه ، می شکست ... اما نه از درون !
صدای شکستنش را بغض می کرد ، و با اشک هایِ دانه دانه اش ، دل‌ِ دنیا را می لرزاند ...
قوی بودن؛همیشه هم خوب نیست : )

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در من زنی‌ می‌رقصد
من به تبلورِ لحظه می‌‌اندیشم
به سماجتِ دخترانِ معصوم به افسونِ عشق
به کشاکشِ پر تردیدِ خاطراتِ خوب از روز‌های دور
من به رویشِ خوش یمنِ دستهایت بر اضطرابِ بی‌ پایانِ گیسوانِ سیاهم به آب و آینه
به آرامشِ سایه ها
به آفتاب
من به تو می‌‌اندیشم
به تو می‌‌اندیشم و در من, یک شرقی‌ عصیانی
بی‌ هیچ مجالی ...
بر ویرانه‌های خاموشِ روحِ رنجیده ام، پای میکوبد
و دیوانه وار می‌رقصد..

آه ‌ای باورِ مطلقِ روزگارم !!!
پاییز در راه است ... بیا



فقط خدا
فقط خدا
چالش داریم چ چالشــــــــــــی{-34-}

چالش صدا :D

همه یه صدای ضبط شده از خودشون (حداکثر یک دقیقه)تو پی وی برا من میفرستن بعد من بدون اینکه بگم کدوم صدا برا کیه این صداهارو پست میذارم بعد رای گیری میشه.به بهترین صدا هم یه کارت شارژ هدیه داده میشه:دامن

ali
ali
‏‏*منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم*
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم
منم و حسر تِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار…ولی میخندم
منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم
نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم…
هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم
کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم*
شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار… ولی میخندمء



زهرا
زهرا
چند باره ازت خاستم یه پروفایل بزاری
کار سختی هم نیست
ولی نزاشتی :
ولی از الان دیگ برام مهم نیس ...
خوشحالم که فقط میای میری ....
@voroojak

wolf
wolf
خواب اگر نبود
چقدر آدم ها دق میکردند،
همان هایی ک به شوق دیدار
کسی چشم هایشان را می‌بندند...



صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو