یافتن پست: #معصوم
·
:
ی" title="
ی" />
فقط خدا
ادامه خاطره...
سه شنبه 95/4/29
جمعه97/4/29
اولش بگم که تو این چند روزی که نجف بودیم خیلی جاها رفتیم:)که تک تک یادم نیست:)یه روز هم صبح خیلی زود وقتی که هوا کامل روشن نشده بود رفتیم مسجد کوفه:)
عاااااااالیه:)باید برید ببینید...
بعد 29 تیر هم که امروزباشه صبح حرکت کردیم به سمت کربلا:)
از حرم حضرت علی(ع)خداحافظی کردیم ورفتیم سمت کربلا
تو راه بازم موکب هارو دیدیم که خالی بودن:)
رسیدیم کربلا رفتیم سمت هتلمون.جابه جا شدیم.
معمولا برا همه کاروانا اینجوریه که یا تو نجف یا تو کربلا یکیشون هتل دورتر از حرم میشه...ولی برا ما هردوش نزدیک حرم بود:)
یه استراحتی کردیم و حدودای ساعت5 قرار شد جمع شیم بریم حرم:)
هواهم که گرررررررم
از سمت حرم حضرت ابوالفضل وارد شدیم.وااااای باور کردنشم سخت بود...اونجا زیارت کردیم ودعا و اینا خوندیم
بعدرفتیم سمت بین الحرمین...واااااااااای الان که یادم میاد گریم میاد
روبه رومون حرم امام حسین بود
بین الحرمین خدایی چ صفایی داره
یه آرامش خاصی توشه
خب ادامش بمونه بعدا
کلی حرف دارم بگم:)
#خاطرات_کربلا
سه شنبه 95/4/29
جمعه97/4/29
اولش بگم که تو این چند روزی که نجف بودیم خیلی جاها رفتیم:)که تک تک یادم نیست:)یه روز هم صبح خیلی زود وقتی که هوا کامل روشن نشده بود رفتیم مسجد کوفه:)
عاااااااالیه:)باید برید ببینید...
بعد 29 تیر هم که امروزباشه صبح حرکت کردیم به سمت کربلا:)
از حرم حضرت علی(ع)خداحافظی کردیم ورفتیم سمت کربلا
تو راه بازم موکب هارو دیدیم که خالی بودن:)
رسیدیم کربلا رفتیم سمت هتلمون.جابه جا شدیم.
معمولا برا همه کاروانا اینجوریه که یا تو نجف یا تو کربلا یکیشون هتل دورتر از حرم میشه...ولی برا ما هردوش نزدیک حرم بود:)
یه استراحتی کردیم و حدودای ساعت5 قرار شد جمع شیم بریم حرم:)
هواهم که گرررررررم
از سمت حرم حضرت ابوالفضل وارد شدیم.وااااای باور کردنشم سخت بود...اونجا زیارت کردیم ودعا و اینا خوندیم
بعدرفتیم سمت بین الحرمین...واااااااااای الان که یادم میاد گریم میاد
روبه رومون حرم امام حسین بود
بین الحرمین خدایی چ صفایی داره
یه آرامش خاصی توشه
خب ادامش بمونه بعدا
کلی حرف دارم بگم:)
#خاطرات_کربلا
سانیا
دختر، زودتر راه می رود
زودتر به تکلم می افتد
زودتر به سن تکلیف می رسد
اصلا انگار از همان اول، عجله دارد
انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد
حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد
چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است.
دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران
دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست
خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند
دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند
دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی
تو مامورِ احساس، روی زمین هستی!
بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان!
با تاخیر روزتون مبارک دخترا^_^
زودتر به تکلم می افتد
زودتر به سن تکلیف می رسد
اصلا انگار از همان اول، عجله دارد
انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد
حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد
چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است.
دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران
دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست
خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند
دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند
دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی
تو مامورِ احساس، روی زمین هستی!
بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان!
با تاخیر روزتون مبارک دخترا^_^
فقط خدا
میلاد مظهر عصمت و نجابت، حضرت فاطمه معصومه(س)
و روز دختر بر تمام دختران عفیف ایران زمین مبارک باد . . .
دخترم در این دنیا معصومه باش تا در آن دنیا، شفاعت معصومین علیهم السلام شامل حالت شود.
میلاد مظهر عصمت و نجابت، حضرت فاطمه معصومه(س)
و روز دختر بر تمام دختران عفیف ایران زمین مبارک باد . . .
دخترم در این دنیا معصومه باش تا در آن دنیا، شفاعت معصومین علیهم السلام شامل حالت شود.
از تبار ملکوت
دلش سنگ هم اگه باشه واسه این غصه می میره
چهارده ساله که هیچ کس سراغ ازمن نمیگیره
چهارده ساله معصومه به دنبال خبرهامه
همونجوری که دلتنگم دلم تنگ پسرهامه
شکسته ساقه ام بادرد شبیه لاله ای دلخون
چهارده ساله که میرم ازاین زندون به اون زندون
همش تنهاییه اینجا انیس کل ساعاتم
یه شلاقه که باتندی میاد گاهی ملاقاتم
عذاب این نیست که بازنجیر توان ازپیکرم بردن
شکنجه بدتر ازاینکه زن بدکاره آوردن
چهارده ساله که هیچ کس سراغ ازمن نمیگیره
چهارده ساله معصومه به دنبال خبرهامه
همونجوری که دلتنگم دلم تنگ پسرهامه
شکسته ساقه ام بادرد شبیه لاله ای دلخون
چهارده ساله که میرم ازاین زندون به اون زندون
همش تنهاییه اینجا انیس کل ساعاتم
یه شلاقه که باتندی میاد گاهی ملاقاتم
عذاب این نیست که بازنجیر توان ازپیکرم بردن
شکنجه بدتر ازاینکه زن بدکاره آوردن
فقط خدا
من مراحل پخت آش رو بلدم اماتاحالا آش رشته نپختم
فردا مامانم خونه نیست صبح
شیطونه میگه بیار آش بپز برااولین بار
ب نظرتون چ کنم
فردا مامانم خونه نیست صبح
شیطونه میگه بیار آش بپز برااولین بار
ب نظرتون چ کنم
زودتر تموم شد 
(" title="
(" />زراااا معصوووومه
زهرا میگم ما تو قم با این صحنه ها مواجه نمیشیم حتی بیحجاباشونم چادرین
والا ما اینجا ازطن بدترم هست...ما که دیگ سادشونیم
واااااا
نه قم اینجوری نیس
به لطف حضرت معصومه
خوبه