یافتن پست: #مردی

aliaga
aliaga
گویند مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند...
کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه...
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد.
اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه...
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!!

یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد.

خودتون رو به خواب نزنید!!!

یاس
یاس
دکتر هلاکویی:
هرگز هرگز هرگز هیچ مردی، هیچ زنی را و هیچ زنی، هیچ مردی را نه عوض کرده و نه درست کرده است.
این تحفه ای که شما می بینید ده بیست درصد بدتر می شود که بهتر نمی شود.
بنابراین اگر با ده بیست درصد خرابتر شدن، می توانید او را بپذیرید، مباركتان باشد.
اگه نه بروید دنبال كارتان و رهایش كنید.

آی متاهلا کجای مجلس نشستید :دی
این راست مو گویه؟

aliaga
aliaga
نامرد را گفتند : نامردی را از که اموختی ؟؟؟
گفت: از رفیقی که دنیامو به پاش ریختم
ولی اخرش خودم موندمو زخمای پشتم !

aliaga
aliaga


دو مرد بعد سالها در اتوبوس یکدیگر را دیدند و مشغول صحبت شدند :-یادته؟ سال آخر دبیرستان !چه کتکی از بابام خوردم؟!... چون از ریاضی تجدید آوردم ،نمی دونم کدوم نامردی جزوه من رو کش رفت و باعث شد که ترک تحصیل کنم ... دیگری هم در حال خنده گفت : گذشته ها گذشته! ولی خودمونیم ها !عجب جزوه ای بود!

در ایستگاه بعدی یکی از در جلویی و دیگری از در عقب با کلی خشم پیاده شدند ...

aliaga
aliaga
...

aliaga
aliaga
💎 مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد.
موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد، دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید: نه یک حفره بزرگ نیست! خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم.
مرد می گوید: راستی؟
موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است!

دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید: این یک امر طبیعی است،
چون یکی از کارهای زبان اغراق است.

نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتربرود...

aliaga
aliaga
با دستگیری چگوارا در اخرین پناهگاهش
ازچوپانی که او را لو داده بود پرسیدند
چرا مردی که تمام‌ زندگیش به دفاع ازحقوق تو پرداخته لو دادی
جواب داد که او با جنگ‌هایش گوسفندان مرا میترساند

aliaga
aliaga


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برید بخوابید چراغ سایت روشن باشه خوابم نمی برد {-147-}{-147-}{-147-}{-147-}{-147-}

رامین
رامین
یه مردی بود که هر شب جمعه میرفت بهشت زهرا و بالای یه قبری مینشست و زار زار گریه میکرد و میگفت:

چرا رفتی و منو بدبخت کردی…

بهش گفتن این کیه که هر شب جمعه سر مزارش گریه میکنی؟!

برادرته؟
پدرته؟
بچته؟
کیته؟

میگه: هیچکدوم!

این شوهره اول زنمه…!!

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو