یافتن پست: #قلبم

هلیا
هلیا
از پنجره به قلبم نگاه میکنم
در من کوهی زندگی میکنه
صبور ساکت و ارام
ی آتشفشان حرف اما بی فوران

fatme
fatme
چه سال بدی بشه برامون امسال

FOTROS
FOTROS
قلبم اگر ایستاـב بـہ من شُک نـבهیـב
نام علی(ع) را ببریـב בوبارـہ جان میگیرم




حضرت@دوست
حضرت@دوست
در کنار جوی، با رویی درخشان ایستاد

وز نگاهی روح تاریک مرا تابنده کرد

سجده بردم قامتش را لیک قلبم می‌تپید

دیدمش کاهسته بر محجوبی من خنده کرد

fatme
fatme
قلبم سنگین شد انگار محکم میزنه
تپش قلبه؟

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

یکی نزد حکیمی آمد و گفت: خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده!

حکیم با تبسم گفت: او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی؟

یادمان نرود، هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم.

حضرت@دوست
حضرت@دوست



تو می آیی من می روم
هیچ اتفاقی میان ما نمی افتد
در این دنیای پهناور
جایی برای نزدیک بودن نیست
فصل من نیست
فصلی که تو در آن شناوری
با نگاهی قلبم را از سینه بیرون می آوری
می دانم خواهم مرد
و باز هم منتظر می مانم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


*توی یه عصر زمستونی 🥶
و بارونی🌧️
یه چای تازه دم☕
و کیک شکلاتی🍫
که تازه از فر درومده خیلی میچسبه نه؟؟

Zahra
Zahra
🕊
کاپولیم
تو یه جایی تو قلبم داری که
هیچ کی نمیتونه داشته باشه ‹🍓💚›

یاس
یاس
هنو خوابم نبرده بود چشام بستم از گوش سمت راست صدای کندن قبرم اومد هنوز صداش تو گوشم

این چی بود😢

مرد میانسالی با کلنگ قبرم می کند صدای وحشتناک خوردن کلنگ به کف سنگی😢
الان میترسسم بخوابم😭😭

FOTROS
FOTROS
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت
مژه‌ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت
همه انگار که ناخواسته لبخند زدند
نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت
حفره‌ای بود پر از خون وسط سینه‌ی من
مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت
تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی
اَشهَدُ اَنَّ علی گفت اذان شکل گرفت


(ع)

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو