aliaga
گوش هایم را می گیرم!
چشم هایم را می بندم!
زبانم را گاز می گیرم!
ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن ... !!! -_-
مارال
درسته تنهایی قشنگه و میشه باهاش کنار اومد
و لزومی نداره حتما تو رابطه باشی،
اما داشتن آدمی که وقتی یه اتفاق خوب میفته
واسش تعریف کنی
و با شنیدنِ روزمرگیات ذوق کنه،
خیلی قشنگ تر از تنهاییه.
aliaga
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت
به رقص درآیی
قصه عشق، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
”فهمیدن” کار هر آدمی نیست…
aliaga
طرف نمیدونم چی فکر کرده اسم بچشو گذاشته بوده علف
علف خانم
aliaga
چرا زندگی رو سخت میکنی؟ دلتنگ کسی شدی، زنگ بزن.
میخوای کسی رو ببینی، دعوتش کن. میخوای بقیه درکت کنن، توضیح بده.
سوالی اگر داری، بپرس.
چیزی میخوای، برو دنبالش.
از چیزی خوشت نمیاد، سریع ترکش کن.
عاشق کسی شدی، حست رو بهش بگو.
یادت نره، ما فقط یک بار زندگی میکنیم. پس سخت نگیر، ساده باش.
سارا
مردم اینجا چقدر مهربانند ;
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند ,
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد , پس کلاهم را برداشتند
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است
به من وصله چسباندند.
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم
محبت کردند و حسابم را رسیدند .
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم،
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز . . . .
روزگار جالبیست،
مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان
می زاید...!😏
?
باور کن
آنقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیند
که نمانند
نباشند
نبینند
و تــو اگر تمامی دنیا را هم حتی به پایشان بریزی
آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع می کنند
تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند که بروند دور شوند
که نمانند اصلا
پس به دلت بسپار وقتی از خستگی های روزگار پناه بردی به هر کسی
لااقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه آمده، یا از سر … !
تا دنیایت پر نشود از دوست داشتن هایِ پر بغض
که دمار از روزگارت درآورد !
aliaga
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها...
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات...
و همییین...
fatme
اشکها را پشت لبخندی مخفی میکنیم؛ که خیلی درد میکند و هیچکس نمیفهمد
ما را درد همین نفهمیدن میکشد نه زخم ها
fatme
:/
یجا نوشته که فلان امام معصومه پس چون معصومه اگر فلان کار هارو بکنن مشکلی نیست و همچنان در معصومیت اون امام شکی نیست
اما اگر یک فرد عادی ک معصوم نباشد چنین کاری را بکند خطا و گناه و غیره میباشد
مث این میمونه ک ی فقیر و یه میلیاردر لباس پاره بپوشن
بعد بگن چون یارو میلیاردره مشکلی نیست
اما اون فقیررو مسخره میکنن و توهین و ناسزا میگن بهش چون فقیره
خانوم اِچ
مانتو عبایی میخوام از کجا بخرم که ارزون باشه؟
درک همان نفهمیدن به عربی میشه
تشکر مینمایم یا سیدی
خواهش یا اخی
خو کسی کسی را ترک کند یعنی تمام