یافتن پست: #فرار

یاس
یاس
بعد ساینا اتومات دیوار باز میکردم
و بعد هم جسجوی املاک :هعی
الانم خواستم بزنم رو دیوار یادم اومد خونه تمدید کرده :دی
رهن بالا نبرد ولی کرایه شد ماهی یه تومن
بهتون افتخار میدم هرکی یه ماهش بده :ناز

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
وقتی خوب به آدمای اطرافم نگاه می‌کنم می‌بینم اکثر اونا زندانی‌اند، زندانی انتخاباشون. خیلیاشون از زندگی‌ای که دارند راضی نیستند. از شغلشون، از شهری که توش زندگی می‌کنند، از کسی که عمرشون رو کنارش می‌گذرونند، انتخابایی که یه روزی توی زندگی کردن حالا براشون حکم حبس ابد رو داره، حبس شدن تو یه زندان تنگ و تاریک.
اما گاهی بعضی از آدما این زندان تنگ و تاریک رو تحمل نمی‌کنند. ازش فرار می‌کنند و به سوختن و ساختن ادامه نمی‌دند، یه شب تصمیم می‌گیرند انتخابای ‌اشتباهشون رو ترک کنند ‌و تمام عواقبش رو هم به جون می‌خرند. اونا خوب می‌دونند که هیچ‌ آدمی نباید زندانی انتخاب‌هایی باشه که سال‌ها پیش انجام داده.
شاید خیلیا فکر کنند آدما وظفیه دارند پای انتخابی که کردن بمونند اما موندن پای انتخابی که حال زندگیت رو خراب می‌کنه و ازت آدمی رو می‌سازه که دوست نداری باشی، موندن پای انتخابی که شک نداری به اشتباه بودنش جز حروم کردن زندگی و از دست دادن زمان هیچ نتیجه دیگه‌ای نداره.
پس فرصت اونی که می‌خوای باشی رو از خودت نگیر، زندگی اونقدری ارزش داره که هر وقت حس کردی جایی از اون رو اشتباه اومدی شجاعت برگشتن رو دا

پریا
پریا
از یه جایی به بعد یه جوری
نسبت به همه سرد و بی تفاوت میشی که خودتم کلافه میکنی،
این سردی نتیجه ی همه ی گرم بودن هایی بود که نادیده گرفته شد...!

donya
donya 👩‍👧‍👦
باز آلرژیم شروع شده انقد عطسه میکنم تا جونم درآد:مریض:اه

WeT
WeT
واقعا جاده و رانندگی خیلی خسته میکنه آدمو 😒😒😒😒

پریا
پریا
چجوریه{-57-}
وقتی من هستم،شماها نیستین
وقتی شماها هستین،من نیستم
خب الان کجایین؟؟؟؟؟بیایین دیگه؟؟؟؟؟؟؟
{-36-}{-60-}{-15-}

رها
رها
سلااااممم{-142-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده. بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده. در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. می‌ماند فقط آن زنگوله!... از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا می‌کند. دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» می‌کند، «آرامش» ‌اش را به هم می‌زند و در نهايت از گرسنگي و انزوا ميميرد.

donya
donya 👩‍👧‍👦
الی جون گشنگم تولدت مبارک:کیک:مبارک
ان شاالله که آیهان کوچولو رو به سلامتی بغل بگیری و افسردگی پس از زایمان هم نگیری بیای کنارمون باشی بازم:دی

donya
donya 👩‍👧‍👦
یه دوستی دارم عینه بی بی سی تماااااام اخبار و اطلاعات شهرمون تو دستشه
ینی یکی میخواد دست تو دماغش بکنه اول از همه این با خبر میشه البته اینم بگم کاری به کسی نداره وهیشکی رو اذیت نمیکنه
خیلی پایه غیبت و ایناس با هم خیلی از مسائل رو تحلیل و بررسی میکنیم:))

سجـــاد
سجـــاد


یه همچین اکیپ پایه ای آرزوست

‌@alone00

حضرت@دوست
حضرت@دوست
رابطه عاشقانه
گفتم غم تودارم...........بغضش گرفت و غش کرد {-7-}

aliaga
aliaga
تفکر خرچنگ


:فکر



کامنت اول...

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو