donya 👩👧👦
وقتی به دنیا اومدم مادربزرگم اصرار
داشته که اسممو بذارن عبدالجبّار
ولی بابام مخالفت میکنه و میگه باید روی
بچهها اسامیِ فاخر گذاشت تا
در آینده با غرور سرشونو بالا بگیرن.
صَفدر هستم کوچیک همتون😂😂
سالومه
در برابر ما مرگ ایستاده است.
و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست.
زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا میگیریم
تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم
مرگ درحالی که از تمام جستوخیزهایمان به وجد آمده
تعظیم میکند و اشک میریزد.
rahim
موقعی که تازه جوان شدم و خیال ازدواج به سرم زد مادرم اصرار داشت با دختر باایمان و باحجابی ازدواج کنم که تا آخر عمر یار و یاورم باشد. با همین معیارها هر دختری را که از همسایه و فامیل میشناخت به من پیشنهاد داد اما متاسفانه من تنها به دنبال یاری زیبا بودم.
مدتی گذشت و کسی که به دنبالش میگشتم را یک روز توی خیابان دیدم و در یک نگاه عاشقش شدم. تعقیبش کردم و خانهاش را پیدا کردم. ما زیر یک سقف رفتیم. همسرم زیبا بود اما نه باحجاب بود و نه باایمان.
عاشق او بودم و هرکاری برایش میکردم. وقتی گفت باید خانهمان در محلههای بالاشهر باشد قبول کردم. گفت میخواهم درس بخوانم، قبول کردم و تلاش کردم تا به راحتی به تحصیل بپردازد. حتی موتورم را دادم و برای همسرم ماشین خریدم. روزها همین طور سپری شدند ولی او هر روز بیشتر تغییر میکرد.
او دیگر بهانهگیر شده بود و به هر دلیلی با من قهر میکرد. مشغولیتش با موبایلش بود و من هم انتظار میکشیدم دوباره همان همسر خودم شود اما یک شب روبرویم نشست و از طلاق توافقی گفت که بعدا مشخص شد به خاطر عشقاش به هم کلاسیاش این درخواست را کرده است.میگفت به درد هم نمیخوریم.
rahim
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.
g.h.o.l.a.m.a.l.i
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم.
این پروفایل حاج دکتر مجید تهرونی مقدم بود
دکتر عخی دلم برات تنگ شده خب ....
مهاجر
مثل زبان مادریام دوست دارمت
من با غرور آذریام دوست دارمت
در خوابهای کودکیام دیدهام تو را
صد بار گفتهام پریام! دوست دارمت
در کهکشان روسریات، گوشواره را
من خوشهخوشه مشتریام، دوست دارمت
زیباترین سرودهی من، چشمهای توست
ای شاهکار شاعریام! دوست دارمت
سنن سورا کی یوخدو منیم آیری سوگیلیم*
مثل زبان مادریام دوست دارمت
reyhane
میگن دعا،دسته جمعیش قشنگه
پس:
الهی هیچ دلی تنگ نباشه
هیچ کسی مریض یامریضدارنباشه
الهی هیچ کسی محتاج نباشه
الهی شفای جسم وروح وفکر،عطاکن
الهی کسی شرمنده نباشه
الهی شرف وانسانیت روسرمبدأتمام خواسته هایمان قرارده
الهی ازتکبروغروروسوء ظن ونفرت وکینه دورمان کن
الهی کلاممان به دروغ،آلوده نباشد
والهی دوستان خوبم همیشه شادباشندوخوش
❥❥
مهدی
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!